جلال الدین قرآن را از روی تاقچه برداشته بر روی سینه مادر میگذارد .و صورت مادر را میپوشاند.
تصویر خالی تخت مادر را میبینیم.» (مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۵۱-۱۱۵۰)
«سبک شناسی»
از جمله ویژگیهای سبکی فیلمنامهی «مادر» در حوزهی زبانی عبارتند از:
-
-
- نثر روان و بی تکلّف:زبان راوی، زبانی ساده و روان است و از این جهت برای ارتباط با مخاطب کاملاً مناسب میباشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
-
* «مادر که از شنیدن حرفهای محمد ابراهیم ناراحت گشته به داخل ساختمان میرود. به دنبال او نیز جلال الدین، ماه منیر و غلامرضا، حیاط را ترک میکنند و محمد ابراهیم تنها میماند. مادر به بالکن رفته محمد ابراهیم را مورد خطاب قرار میدهد.
مادر: با این خواهر برادرا خوب تا نکردی.
محمد ابراهیم: اصلش ما رفتیم دنبال کار و زندگیمون.
مادر: من مادرم میبخشم، اما بترس از روزی که آه مظلوم دامنتو بگیره، امان از آه مظلوم.
محمد ابراهیم از این گفته مادر عصبانی میشود، گلدان شمعدانی را به طرف پنجره اتاق جلال الدین پرتاب میکند. جلال الدین به حیاط میآید و گلدان شکسته را جمع میکند.
مادر: خدا از سر تقصیراتت بگذره.» (مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۱۴)
نحوهی سخن گفتن شخصیتها نیز در اغلب موارد ساده و بیتکلّف است.
-
- وفور واژگان و اصطلاحات عامیانه:زبانی که افراد داستان برای ارتیاط با یکدیگر به کار میبرند، زبانی محاورهای است؛ از اینرو، فیلمنامهی مورد نظر، دایرهای وسیع از واژگان، جملات و اصطلاحات عامیانه است.
* «حیاط خانه مادر.
محمد ابراهیم بر روی تخت در حیاط لمیده است و غلامرضا مشغول مالیدن پاهای اوست.
مادر: بسه مادر. از مچ افتاد پسره.
محمدابراهیم: سنجدی یه صدی شیتیل گرفته که پای خان داداششو مالش بده. جخ الان یه هاف تیمم نشده. باشه، به خاطر گل روی ترنجبین بانو لوطی خورش کن.
غلامرضا دست از مالش پاهای محمد ابراهیم بر میدارد و شروع به باقالی خوردن میکند.
مادر: مادر، غلامرضا، امون بده. باقالی سنگینه سر دلت میمونه. نبات داغتو بخور ثقل سرد نکنی.
محمد ابراهیم: این تخم و ترکه که دربست تصادفیان.
مادر: جلال الدین، بیا ننه. تو هم بشو هم پالکی قافله چلا، دوری نکن مادر. دوره فرقت نزدیکه.
محمد ابراهیم: شکر خدا ما یکی خاکشیر مزاج در اومدیم از آب. اونم از دولتی سر دایی خدابیامرزمونه. والا، سردی گرمی حالیمون نیست.
جلال الدین نیز به حیاط آمده به دیگران میپیوندد.
محمد ابراهیم: خر رو با خور اردور میکنیم، مرده رو با گور املت.
ماه منیر مشغول خوردن کاهو با سرکه است.
مادر: سرکه به وجودت سازگار نیست، سکنجبین بخور مادر.
محمد ابراهیم: ماست و ماهی و خربزه و عسلم با یه قاچ هندونه، سالاد فصلو ککتل دندونتیزکنمون میشه.» (مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۱۳)
-
- حذف افعال:تعداد حذف افعال در متن فیلمنامه، از بسامد بالایی برخوردار نیست اما در قسمتهایی از متن که برخی از شخصیتها کلامی ادبی و نسبتاً فخیم در گفتارخود به کار میبرند، این ویژگی زبانی، چشمگیر و قابلتوجه است. چنانکه در بخش شخصیت و شخصیتپردازی این فیلمنامه بحث شد، سخن گفتن دو شخصیت «مادر» و «جلال الدین» با ویژگیهای روحی و شخصیتی آنها متناسب است و تفاوت آشکاری میان سخن گفتن آنها با نحوهی حرف زدن عامیانهی دیگر افراد داستان احساس میشود. نمونههایی از این حذفها که در کلام مادردیده میشود را در اینجا ذکر میکنیم:
* امروز دوشنبه است. روزملاقات ما و آب دادن گلهای باغچه ]است[(مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۰۱)
* عکستون سر طاقچه]است[، اسمتون بر در خانه]است[ و عشقتون در دلهای ماست تا قیامت.(مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۱۸)
* تاوان وصل ما، تلف طفلم بود و نجات فرزند، سبب ساز مرگ شوهر]بود[.(مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۲۱)
همچنین از زبان جلال الدین:
* آدم برهنه به دنیا میاد. برهنه هم از دنیا میره. هرچه سبکبارتر]باشد[ بهتر]است[. دنیا حکم دریا رو داره، زندگی، ]حکم[زورق]داره[.(مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۱۶)
* سالک نه جای کسی رو تنگ میکنه، نه کسی جاشو تنگ]می کنه[. (مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۱۶)
-
- تقدیم فعل:تقدیم فعل از ویژگیهای پربسامد فیلمنامهی مادر است؛ چنانکه این ویژگی در سرتاسر گفتگوهای موجود در داستان، چه از زبان افرادی که به صورت عامیانه صحبت میکنند و چه کسانی که به شیوهای ادبی سخن میگویند، دیده میشود. در زیر نمونههایی از تقدیم فعل را که در گفتگوهای عامیانه و ادبی داستان صورت پذیرفته، به صورت جداگانه میآوریم:
۱-۴- تقدیم فعل در گفتگوهای ادیبانه: تقدیم فعل نقش مهمی در ادبی نمودن جملات زیر دارد؛ چنانکه اگر این اتفاق برای آنها نمیافتاد از زیبایی و تأثیرگذاری آنها بسیار کاسته میشد.
از زبان مادر:
* سارا ستون سنگی سختی است، ایستاده زیر این طوفانهای باران خورده، به این حوضچههای مسین هم اعتنا نکنید، اسمشونو گذاشتم حوضهای زمستونی. (مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۱۸)
* من و بچه ها شدیم اهل آن شهر تا تبعیدگاه وطن باشه برای پدر نه غربت. (مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۲۱)
* مرد بیسامان همسری گرفت به خواست من، زنی ازطایفه بدو. (مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۲۱)
از زبان جلال الدین:
* دریاست که دلشوره داره از پلیدی دل. (مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۱۵)
* گرمابه گلستون میشه از صفای این تن پاک باطن.(همان)
* این تنبور محبت، زخمه اش نوازشه نه سیلی.(همان)
* بحری بی جامه، امید نجاتش بیشتره تا مسافر با اثاث. (مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۱۶)