تنها از زبان درونی شخصیت بهره می گیرد:
«زن، این چه کار ناشایستی بود که کردی؟! رفتن تو پیش او به آن اتاق کار درستی نبود. اگر در آن لحظه باریک همسر یا یکی از بچه هایش که از مدرسه بازگشته اند و هم اکنون از حیاط خانه صدایشان می آید سر می رسیدند چه خاکی به گورت می ریختی؟! آیا رسوائی از اینهم بالاتر بود؟» (همان:۲۱۳)
«انگیزه شخصیت اساساً از دو منبع ناشی می شود:
-
- از طبیعت درون شخصیت
-
- از سلسله ای از حوادث بیرونی» (عبداللهیان،۱۳۸۱: ۶۵)
در رمان شوهر آهو خانم انگیزه های درونی و بیرونی شخصیت ها روشن و مشخص است . اعمال و رفتار شخصیت ها غیر قابل توضیح و باور نکردنی نیست. هر کاری که شخصیت داستانی انجام می دهد با خلق و خوی و خصلت وی و با توصیف و توضیح نویسنده هماهنگ و سازگار است. آن گاه که نویسنده به صورت مستقیم می گوید شخصیتش فداکار یا حسود ورند و دغلباز است، این خصلت را در رفتار و گفتار شخصیت نشان می دهد. به طور کلی نویسنده با نمایش رفتار ، آنها را به خواننده می شناساند.
کلارک معتقد است بررسی و شناخت شخصیت در رمان از راه های گوناگون امکان پذیر است: (کلارک،۱۳۷۸: ۷۷)
۱-نام شناسی:
در داستان اسم شخصیت می تواند به چهار صورت ویژگی های او را بیان کند ۱- ارتباط بصری، ۲- ارتباط آوایی ۳- ارتباط از طریق تولید آوا ۴- استفاده از اسم های نمادین
۲-تاریخچه زندگی:
این که شخصیت داستانی در کجا بزرگ شده است؟ زندگی او چگونه بوده است؟ چه موقعیت اجتماعی دارد؟ تحصیلکرده است یا کم سواد؟ از چه راهی امرار معاش می کند؟ هدف و خواسته هایش چیست؟ بررسی و شناخت شخصیت را هموار می سازد .
نویسنده شوهر آهو خانم، با بازگشت به گذشته، تاریخچه زندگی شخصیت های اصلی داستان(آهو، میران)را تشریح می کند، تاریخچه زندگی دیگر شخصیت اصلی (هما)را نیز از زبان خود او، از زبان حسین خان ضربی و حتی از زبان ننه اصغر تشریح می کند. زندگی شخصیت های فرعی به طور کامل تشریح نمی شود. بلکه تنها ویژگی های مهم آنان بیان می شود.
نویسنده زندگی شخصیت های فرعی را در حدی بیان می کند که بخواهد وضع نامناسب زندگی آنان را بیان کند یا این که ویژگی و زندگی شخصیت های اصلی را از خلال آن شرح دهد. نویسنده از میان شخصیت های فرعی تنها به صورت گذرا به تاریخچه زندگی خاله بیگم، کربلایی عباس و ننه بی بی اشاره داردو تاریخچه زندگی حسین خان ضربی را از زبان هما بیان می کند. بقیه شخصیت های فرعی تنها به ویژگی های مهم آنان اشاره شده است.
۳-پیوند با دیگر شخصیت ها:
این که شخصیت اصلی داستان چه ارتباط و خویشی با دیگر شخصیت ها دارد؟
۴-نشانه های ظاهری:
این که قهرمان داستان چه قیافه ای دارد و چگونه لباس می پوشد در بررسی و شناخت شخصیت نکات مهمی در اختیار خواننده می گذارد.
در رمان شوهر آهو خانم بر نشانه های ظاهری شخصیت های داستانی تاکید چندانی نشده است. نویسنده نشانه های ظاهری شخصیت های اصلی را به ویژه هما را که موضوع و طرح داستان می طلبد به طور کامل وصف می کند اما در شخصیت های فرعی تنها به ویژگی خاص و برجسته آن ها اشاره می شود.
۵-تحول و دگرگونی:
تغییر و تحول جسمانی ، پوششی ، عاطفی و احساسی ، فکری و اخلاقی شخصیت در طول داستان ما را در شناخت بهتر شخصیت هدایت می کند.
۶-خصوصیات اخلاقی شخصیت:
این که قهرمان داستان چگونه آدمی است؟ احساساتی است یا منطقی؟ خجالتی است یا اجتماعی؟ با تجربه است یا بی تجربه؟ شاد وسرحال است یا افسرده؟ با محبت است یا بی عاطفه؟ صادق است یا ریا کار؟
افغانی، در شوهر آهو خانم بر خصوصیات اخلاقی شخصیت های داستانی خود بسیار تاکید دارد. نویسنده ویژگی خلق و خوی شخصیت های داستانی خود را در فصول و جاهای مختلف تشریح می کند به طوری که بعد از پایان داستان با رجوع به ذهن و مرور آنچه نویسنده به طور مستقیم عنوان کرده است و همچنین با نگاه به اعمال ورفتار، گفتار و افکار شخصیت می توان شخصیت های داستانی را به درستی شناخت.
عبداللهیان ، علاوه بر این شش مورد ، معتقد است گفتگوی شخصیت با دیگر شخصیت های داستانی ، صفات و تشبیهاتی که نویسنده درباره شخصیت بیان می دارد ، توصیف حالات و احساسات روانی و کشمکش های شخصیت ، ما را در بررسی و شناخت بهتر شخصیت هدایت می کند. (عبدالهیان،۱۳۸۱: ۴۷۹)
صفات و تشبیهات در شوهر آهو خانم بیشتر در خدمت انتقال احساس است.
افغانی نویسنده حالات و احساسات روانی است. چنانچه پیشتر گفته شد، رمان شوهر آهو خانم، رمانی است دراماتیک، هدف افغانی تنها بیان حوادث نیست، نویسنده می خواهد ماهیت و حقیقت شخصیت ها را به خواننده نشان دهد به همین دلیل بر کشمکش های ذهنی و عواطف درونی شخصیت هایش تاکید دارد.
نویسنده در بحران های داستان با مهارت افکار و احساسات افراد را بیان می کند. ترس ها، دلهره ها، اضطراب ها، دغدغه ها، نفرت ها، خشم ها، عشق ها، رنج ها و تنهایی ها را با مهارت بسیار نشان می دهد.
در رمان شوهر آهو خانم، شخصیت های اصلی کشمکش های متضاد درونی دارند به همین دلیل شخصیت های اصلی پیچیده تر و گیراتر از شخصیت های فرعی هستند.
در شوهر آهو خانم هر دو نوع شخصیت پردازی مستقیم و غیر مستقیم در کنار هم قرار می گیرند و باعث سرزندگی رمان می شود. « در رمان با شخصیت های زنده واقعی بر می خوریم که همدردی ما را بر می انگیزند و شناخت ما را از جامعه و مردم اطرافمان گسترش می دهند و با قدرت و قضاوت ما را تربیت می کنند.» (میرصادقی ،۱۳۸۲: ۱۴۱) شخصیت های زنده و حقیقی که با کشمکش های گوناگون درگیر هستند. این شخصیت ها تنها دیده نمی شوند بلکه با تمام وجود حس می شوند و خواننده را علاقمند می سازند و به تفکر وا می دارند.
دقت و ظرافتی که در کار نمایش شخصیت ها و اعمال و رفتار و حالات روانی آن ها به کار رفته است حاکی از اکمال و پختگی نگرش افغانی و جامعیت تحلیل اوست. تنها ضعف شخصیت پردازی نویسنده در به حرف وا داشتن شخصیتهای داستانی بر خلاف میزان سواد آن هاست و برعکس آنچه رحیمیان گفته اند«نویسنده در به حرف واداشتن آدم ها مطابق با منش و موقعیت اجتماعی آن ها نا کام مانده است»(رحیمیان،۱۳۸۴: ۲۳۸) حرف های شخصیت ها به خوبی نشان دهنده خلق و خوی و منش و شرایط زندگی آن ها است.
در شوهر آهوخانم نزدیک به ۷۵ شخصیت نقش دارند. از این میان تنها ۱۰ شخصیت در ماجراهای رمان حضور مستمر ایفا می کنند. ۳۸ شخصیت جزء شخصیت های غیر مستمر هستند. ۲۷ شخصیت جزء سیاهی لشکر محسوب می شوند که هیچ گونه تاثیری در روند زندگی شخصیت اصلی و حوادث داستانی ایفا نمی کنند. شخصیت های غیر مستمر را می توان از لحاظ تاثیری که داستان و زندگی شخصیت اصلی ایفا می کنند به سه درجه تقسیم کرد:۱- شخصیت هایی که در روند حوادث داستانی تاثیر می گذارند.۲- شخصیت هایی که درزندگی شخصیت های اصلی نسبت به شخصیت های درجه سوم نقش پر رنگ تری ایفا می کنند.۳- شخصیت هایی که تنها برخی از خصوصیات اخلاقی شخصیت اصلی را آشکار می سازند.
شخصیت های مستمر را از لحاظ ارزش و اهمیت به درجه ۱،۲ و ۳ تقسیم می کنیم. شخصیت های درجه ۱و درجه ۲ از روزنه ی ده جنبه یی که بیش تر در صفحه ذکر شد مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
پیش از بررسی شخصیت ها خوب است بدانیم، شخصیت های افغانی همه آدم های واقعی هستند هیچ یک از آن ها ساخته و پرداخته ذهن نویسنده نیست و« در هر کجای داستان می تواند پیدا شوند و گوشه ای از شخصیت آن ها باز نموده شود. این گوشه با گوشه های دیگر که در جاهای دیگر دیده ایم چنان جفت می شوند که از مجموع آن ها آدم کامل وصحیح پدید می آید.» (دریابندری،۱۳۴۰: ۹۷۲)
۱-۱-۲-۷-شخصیت درجه ۱: سید میران
سخنی درباره شخصیت سید میران:
سید میران شخصیت اول و کانون توجه است. او شخصیتی است تراژیک، قهرمانی است بلند پرواز و برخوردار از شرف ، شهرت و منزلت اجتماعی، مرتکب خطایی ناخواسته می شود و به سبب این خطا متحمل شکست هایی خرد کننده می گردد و همه ی امیدها و هدف هایش را ترک می گوید و یأس و سر افکندگی را می پذیرد.
افغانی در خلق شخصیت سید میران موفق است، نویسنده با قراردادن خصلت های ضد و نقیض در وجود سید میران، وی را تا حد یک شخصیت جامع و چند بعدی بر کشیده است. برای شناخت دقیق سید میران هیچ سخنی مستند تر از سخن خود نویسنده نیست «او در کار عشق خوی کاملاً وحشی داشت و با همه بی عدالتی ها و رفتارهای خشونت آمیزش با زن بزرگ خود مرد ساده دل و یکروئی بود. منطق و عدالت و حق که همچون کلام الله مجید در دست آهو وسیله شفاعتی شده بود رعشه بر اندام او می افکند اما بر دلش داروی مهر و محبت نمی شد زیرا شدیداً در دام عشقی هوس آمیز بود.» (همان: ۵۱۳)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
-
- نام شناسی: سید میران سرابی
-
- تاریخچه زندگی :
سید میران مردی است پنجاه ساله کرد . اوقبل از ازدواج با آهو در باغ ها و آسیاب های حومه شهر، یعنی سراب کار می کرد. تابستان باغبان و زمستان ها کارگر آسیاب می شد. از میوه فروشی سر راه ها و طبق کشی هم عار و ابا نداشت. در آن موقع ۳۰ سال داشت ، موهای سرش تازه شروع به سفید شدن کرده بود . از طرف یکی از خوانین سراب برای پس گرفتن اموالی که توسط سالار الدوله زور بر شده بود ، در دنبال اردوی وی تا کردستان می رود.به رشت وصفحات شمال آواره می شود.بی آنکه مشروطه خواه یا مستبد باشد مدتی در کوه ها و بیابان ها متواری می شود. بالاخره با زخمی که گلوله در پوستش مانده بود، لخت و دست خالی به کرمانشاه باز می گردد.
از ازدواج با آهو به شهر می آید، نبش چهار سوق دکان ساجی پزی را اجاره می کند و با آهو مشغول به کار می شود. وقتی گرداندن دکان به خاطر بارداری آهو مشکل می شود، میران آهو را به سراب نزد خاله اش می فرستد و خود با دادن ۲۰۰ تومان پول در یک سنگک پزی شریک می شود. در این موقع خود او هنوز مانند یک کارگر در دکان کار می کرد اگر چه صاحب کار بود. در یک فاصله زمانی بسیار کوتاه از میان گروه آسمان جل وگمنام بود تا موقعیت بهتری به دست آورد. خیابان بزرگ شهر در دست تأسیس بود. دکان نانوایی کمرکش آن تازه پی ریزی شده بود. صاحبش در احتیاج پول بود. او زرنگی کرد و پیش از آنکه در و پیکرش کار گذارد شود توانست با مبلغی ناچیز اجاره نامه اش را تمام کند. وسایل وسرمایه خود را به دکان جدید منتقل کرد بالاخره بعد از ۵ سال توانست خود مستقل شود وبدون شریک کار خود را شروع کند. دکان تازه ساز ابتدا پخت چندانی نداشت اما به زودی رونق گرفت و روزانه ۱۰۰ تومان دخل می گرفت که از آن خود نیز نمی دانست، چه مقدارش که تنخواه مایه و چه مقدارش که سود بود. پس انداز او پس از سه سال که از گرفتن این دکان گذشت تا آن جا رسید که بتواند به همت جدش خانه ای شش دانگی بخرد. بعد از آن هم سفری به پابوس امام رضا(ع) به مشهد مقدس می رود و به این وسیله زنگ ورود خود را به جرگه چیزداران می نوازد. سرشناس شهر و ده می شود، خانه اش را که پشت کوچه علیخان لر بود همکاران و دوستانش می شناختند. سورها و مهمانی ها می داد. سفره علی ها می انداخت. درغم و شادی مردم پای ثابت بود. مردم یک یک بچه های او را به اسم می شناختند. ختنه سورانی برای بهرام و بیژن گرفت که مانند یک عروسی اعیانوار بود. در آن مهمانی اشخاص محترم و معروفی حضور داشتند. دو روز بعد از جشن ختنه سوران، در یک جلسه صنفی که به دعوت او و هم در منزل خود او تشکیل گردید، به اتفاق آراء به عنوان نماینده صنف خبازان انتخابش کردند.
کار و زندگی سید میران از لحظه ای که رئیس صنف شد سکه دیگری پیدا کرد. مسئولیت ریاست صنفی دوندگی های تازه ای برایش به وجود آورد. پای او را به جاهائی از قبیل بلدیه، ارکان حرب، حکومتیه و اداره غله و نان باز کرد. اما با اشخاص تازه ای که غالباً اداره نشین بودند رفت و آمد پیدا کرد و این معاشرت ها می طلبید که داخل خانه آن ها تا آن جا که سلیقه کاسبکارانه آنان قد می داد مرتب و آبرومند باشد.
نویسنده برای معرفی شخصیت به گذشته آن رجوع می کند و تاریخچه زندگی او را به طور کامل تشریح می کند.