افراط در تجمل و دلگرمی بیش از حد به زخارف مادی, موجب قساوت قلب می شود و درنتیجه تمامی روزنه های ورود یادخدا مسدود شده و خدا فراموشی بر انسان عارض می شود و انسان را از هستی بخش خود، جدا و به امور پست و حقیر، سرگرم و وابسته میکند.
انسان یا جامعه تجمل گرا به دلیل دل سپردن به سرگرمی های ساختگی و روزانه زندگی مادی ، از مبدأ و مقصد خود غافل می شود و خدا و آخرت را فراموش می کند. خداوند در قرآن می فرماید: «یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الحَْیَوهِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الاَْخِرَهِ هُمْ غَافِلُون[۲۹۴] ؛ آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را میدانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند! »
مجموعه ای از سرگرمی ها و لذت های زودگذرتمام برداشت آنان را از زندگی تشکیل می دهد و همین سطحی نگری، آنان را از مسیر و هدف اصلی گمراه می کند و به سقوط می کشاند.
تجمل گرایی ـ همچون معصیت با چشم, گوش, زبان و … ـ موجب کمرنگ شدن احکام الهی در مقابل آدمی و در نتیجه تکذیب حق می شود, اینجاست که آدمی بتدریج از خداوند دور شده و از نعمت هدایت الهی محروم می شود و این, یک سنت قطعی و لایتغیر الهی است که هدایت معنوی در پرتو عمل به دستورات خدا و پرهیز از گناه و محرمات به دست می آید؛ در غیر این صورت, فراموشی یاد خداوند توسعه می یابد و بتدریج زندگی فردی و اجتماعی مردم دچار سر در گمی و بی هدفی می شود;
« یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ …[۲۹۵]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانی که چنین کنند، زیانکارانند. »
کلمه« تلهی» از مصدر« الهاء» گرفته شده، و این کلمه به معنای مشغول و سرگرم شدن به کاری و غفلت از کاری دیگر است، و منظور از« الهاء اموال و اولاد از ذکر خدا» این است که اشتغال به مال و اولاد انسان را از یاد خدا غافل کند، چون خاصیت زینت حیات دنیا همین است که آدمی را از توجه به خدای تعالی باز میدارد هم چنان که فرمود:« الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا»[۲۹۶] و اشتغال به این زینت دل را پر میکند، و دیگر جایی برای ذکر خدا و یاد او باقی نمیماند.
در این آیه شریفه مال و اولاد را نهی کرده و فرموده:« مال و اولادتان شما را از یاد خدا غافل نسازد» در حالی که باید فرموده باشد:« شما سرگرم به مال و اولاد نشوید» و این به خاطر آن بوده که اشاره کند به اینکه طبع مال و اولاد این است که انسان را از یاد خدا غافل سازد، پس مؤمنین نباید به آنها دل ببندندوگرنه مؤمنین هم مانند سایرین از یاد خدا غافل میشوند، پس نهی در آیه نهی کنایهای است که از تصریح مؤکدتر است.[۲۹۷]
تعبیر به« خاسرون» (زیانکاران) به خاطر آن است که حب دنیا چنان انسان را سرگرم میکند که سرمایههای وجودی خویش را در راه لذات ناپایدار، و گاهی اوهام و پندارها، صرف میکند و با دست خالی از این دنیا میرود در حالی که با داشتن سرمایههای بزرگ برای زندگی جاویدانش کاری نکرده است[۲۹۸].
این فراموشی به دلیل از یاد بردن ذات خویش و نیز گوهر پرارزش انسانیت و استعدادهای نهفته در آن است. با شکوفایی این انگیزهها و استعدادها، انسان لحظه لحظه به سوی کمال گام برمیدارد و حتی از فرشتگان مقرب هم بالاتر میرود، ولی با فراموش کردن خداوند استعدادها و فطرت کمال جویی، در روح انسان به خاموشی میگراید و آدمی در سیاهچال حیوانیت اسیر میشود. خداوند باریتعالی در کتاب آسمانی خود، در نکوهش از خصلت تجملگرایی و دنیاطلبی، بندگان خود را حتی از همنشینی با صاحبان این صفات هشدار میدهد و به رویگردانی از آنها امر میفرماید. همچنین، از افراد تجملگرا، به عنوان مصداق آشکار غافلان یاد خداوند نام میبرد:
«فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یرِدْ إِلاَّ الْحَیاهَ الدُّنْیا[۲۹۹]؛ حال که چنین است، از کسی که از یاد ما روی میگرداند و جز زندگی مادی دنیا را نمیطلبد، اعراض کن. »
مراد از« ذکر» در این آیه، یا قرآن است که پیروان حق را به سوی حق صریح هدایت نموده و با حجتهای قاطع و براهین روشن که جای تردید در آنها نیست به سوی سعادت خانه آخرت که ورای دنیا است ارشاد مینماید.
و یا مراد از آن یاد خدا است که در مقابل غفلت از او به کار میرود، و از کسی که از چنین ذکری رویگردان است نیز باید اعراض کرد، برای اینکه یاد خدا به نحوی که لایق به ذات متعالیه او باشد، یعنی یاد خدا به اسماء و صفات خدا، بشر را به سوی حقایقی علمی در باره مبدأ و معاد هدایت میکند، هدایتی علمی که باز جای تردید باقی نمیگذارد.[۳۰۰]
در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: « بزرگترین فساد این است ک انسان به غفلت از خدا راضی شود . این فساد از طولانی بودن آرزو و حرص و کبر پدید می آید. هم چنان که خداوند عزوجل در داستان قارون خبر داده است آن جا که فرمود : آرزوی فساد در زمین نکن؛ همانا خدا مفسدان را دوست ندارد. این خصلت ها در وجود و اعتقاد قارون بود و اصل این خصلت ها (ناشی) از دوستی(زیاد) دنیاست و جمع آن ها… .[۳۰۱]
۵-۱-۲ طغیان و سرکشی
رفاه، تجمل گرایی و غرق شدن در دریای لذایذ و نعمت های دنیوی، و دورشدن از معنویات، باعث طغیان و سرکشی انسان می شود. انسانی که به دنیا وابسته است و از ساده زیستی به تجملات روی آورد ، کم کم احساس بی نیازی می کند ؛زیرا همه چیز را فراهم شده و در دسترس می بیند. بدین گونه است که حتی این احساس بی نیازی ، او را رویاروی حق قرار می دهد و چنان روحیه خودخواهی و غرور بر او چیره می شود که جز خود نمی تواند کس و چیز دیگری را قبول داشته باشد و با قدرت تمام با آن می ستیزد؛ لذا در آیات قرآن می خوانیم: « وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَهٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُون[۳۰۲]؛ و در هیچ شهر و دیاری، بیم دهنده و انذارگری، ارسال نکردیم مگر اینکه ثروتمندان عیاش آنها(که سرمست ناز و نعمت بودند) گفتند: ما به آنچه فرستاده شده اید، کافریم.»
در آیه دیگری می خوانیم: «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَهً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیرا[۳۰۳]؛ و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان میداریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم میکوبیم . »
از آیات یادشده و دیگر آیات قرآن، به خوبی استفاده می شود که انسان حریص و دنیا طلب، هنگامی که در میدان رقابت تجمل گرایی قرار می گیرد، برای رسیدن به مقصود و بهره گیری از لذت های حیوانی، تمام حد و حصرها و موانع را کنار زده، هیچ ضابطه و معیاری را نمی شناسد.
مترفان طغیان گر و غافل معمولا در صف نخست مخالفان پیامبران بوده اند ؛ زیرا آموزه های پیامبران الهی ، مزاحم کام جویی ها و هوس رانی های آنان بود . هم چنین پیامبران از حقوق محرومانی دفاع می کردند که مترفان با غصب حقوق آنان توانسته بودند به این زندگی پرزرق و برق و تجملاتی برسند. افزون بر آن ، این گروه همیشه برای پاسداری از مال و ثروت شان، قدرت حکومت را یدک می کشیدند ،در حالی که پیامبران در برابر این کار نیز می ایستادند. به همین دلیل ،آنان بی درنگ به مبارزه برمی خاستند. گفتنی است این گروه روی حکم و آموزه خاصی انگشت نمی گذاشتند،بلکه می گفتند ما به تمام آن آن چه شما بدان برانگیخته شده اید، کافریم و حتی یک گام نیز با شما همراه نیستیم . این سخن بهترین دلیل بر لجاجت و عنادورزی آنان در برابر حق بود.
گرایش افراط گونه به دنیا و ظواهر فریبنده آن، باعث می شود بزرگانی چون طلحه و زبیر، با آن سابقه تاریخی، در برابر امیرمؤمنان حضرت علی(ع) قرار گرفته، بیعت خود را نادیده بگیرند و جنگ خونین جمل را سازماندهی کنند.
۵-۱-۳ غفلت از ارزش ها
از جمله آثار شوم تجمل گرایی، پشت کردن به ارزش ها [۳۰۴] و امور معنوی و اخلاقی است. افراد و اشخاصی که شیفته و مجذوب ثروت و سرمایه می شوند، تمام توان و همت خود را صرف جمع آوری زرق و برق دنیا می کنند، در قاموس آنها، مفاهیم ارزشی مثل: زهد، تقوا، ساده زیستی، انفاق، ایثار و… هیچ جایگاهی نخواهد داشت ؛ زیرا همه این ارزش ها مخالف خواست و میل آنان است و هیچ کدام برای آن ها ارزشی ندارند.
با گسترش تجمل گرایی ، ارزش هایی که دین بر آن تاکید کرده و هر انسان عاقلی آن را می پذیرد و حتی تجربه پیشینیان آن را به اثبات رسانده و در تار و پود جامعه دینی و مذهبی ، ریشه دوانده است ، دستخوش نابودی می شود و به عنوان ضد ارزش قلمداد می شود . قرآن می فرماید: « الَّذینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَهِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِکَ فی ضَلالٍ بَعیدٍ [۳۰۵]؛ کسانی که زندگی دنیا را به آخرت، ترجیح می دهند و مردم را نیز از راه خدا منحرف می کنند و در پی آن هستند که برای سنت و دین خدا کجی ایجاد کنند، ضلالت برای آنان حتمی است.»
در جای دیگر می خوانیم: « وَ قَالَ مُوسی رَبَّنَا إِنَّکَ ءَاتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِینَهً وَ أَمْوَالًا فی الحَْیَوهِ الدُّنْیَا رَبَّنَا لِیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی أَمْوَالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلی قُلُوبِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُواْ حَتی یَرَوُاْ الْعَذَابَ الْأَلِیم [۳۰۶]؛ موسی گفت: پروردگارا! تو، فرعون و اشراف وابسته او را در زندگی دنیا، زیور و دارایی داده ای که با آن، مردمان را از راه تو گمراه کنند.»
اگر مال و زینت های دنیایی ، دل ها را تسخیر نمی کرد، پیامبر عظیم الشأنی هم چون موسی (ع) از خداوند نمی خواست اموال فرعونیان را درهم بکوبد تا مبادا این جاذبه ها ، قوم او را بفریبد و آنان را از بندگی خدا بازدارد . حال اگر جامعه ای ، فریب این جاذبه ها را بخورد ، در همه مسایل زندگی ، بینش مادی خواهد داشت . بدین ترتیب ، در جهت گیری های فردی و گروهی ، مادیات اصل و مبنا قرار می گیرد و با حاکمیت سودجویی بر ذهن اعضای آن ، دیگر انگیزه الهی و معنوی برای آنان رنگ می بازد.
وابستگی شدید به زرق و برق دنیا، انسان را برده و مطیع خود می سازد؛ زیرا انسان برای اینکه به زندگی خود، رونق و صفا بخشد، به تنعم و تجمل رو می آورد و به تدریج با امور و اشیایی که وسیله تنعم و تجمل و یا ابزار قوت و قدرت خویش قرار داده، خو گرفته و شیفته آن می شود و رشته هایی نامرئی او را خوار و ذلیل نموده و به زانو درمی آورد. در نتیجه خدا و آخرت را به کلی از یاد می برد: یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُون ؛[۳۰۷] آنان تنها ظاهری از زندگی دنیا را می دانند و از آخرت بی خبرند.»
امام رضا(ع) درباره این گونه افراد فرموده است: «مال دنیا جمع نمی شود مگر با پنج خصلت، بخل بسیار و آرزوهای دراز و چیرگی آزمندی (بر انسان) و ترک صله رحم (و رسیدگی به بستگان تنگ دست) و دنیاپرستی و فراموش کردن آخرت.»[۳۰۸]
ابن خلدون درباره دگرگونی ارزش های ناشی از تجمل گرایی می نویسد :
فسادی که در پی تجمل خواهی و فرورفتن در ناز و نعمت در نهاد یکایک افراد راه می یابد ، عبارت است از: رنج بردن و تحمل سختی ها برای نیازمندی های ناشی از عادت و گراییدن به اقسام بدی ها برای به دست آوردن آن ها و نیز زیان هایی که پس از تحصیل آن ها به روان آدمی می رسد و خوی انسان را به رنگ های گوناگون بدی درمی آورد . به همین سبب ، فسق و شرارت و پستی و حیله ورزی در راه به دست آوردن معاش خواه از راه صحیح و خواه از بیراهه، فزونی می یابد و نفس انسان به اندیشیدن در این امور فرو می رود و در اینگونه کارها غوطه ور می شود و انواع حیله ها را در آن به کار می برد. چنان که می بینیم ، این گونه کسان بر دورغگویی و غل و غش کاری و فریبندگی و دزدی و سوگند شکنی و رباخواری در معاملات گستاخ می شوند . چنان که صفات مزبور به علت بسیاری شهوات و لذت های ناشی از تجمل پرستی در بیشتر آنان- به جز کسانی که خداوند آنان را از بدی نگه می دارد- به منزله ی عادت و خوی استوار می شود. هرگاه این گونه رذایل در میان مردم تعمیم یابد، خداوند ویرانی و انقراض آنان را اعلام می فرماید. [۳۰۹]
۵-۱-۴ از بین رفتن آرامش واقعی
از بین رفتن رفاه و آرامش حقیقی افراد، دیگر پیآمدتجمل گرایی است که خسارتهای بسیاری هم چون تزلزل در نظام خانوادگی و روابط اجتماعی را به همراه دارد. فرد تجمل گرا همیشه در پی مد و تهیه امکانات و وسایلی است که از تازگی برخوردار باشند. از این رو، در جریان تغییر مد و تکاپو برای تغییر دادن وسایل زندگی و لوازم زندگی همواره در تنش و اضطراب روحی به سر میبرد. افزون بر آن، حرص دستیابی به چنین امور تجملی و آمال و آرزوهای طولانی تمام وجود او را فرا میگیرد و سبب میشود غمی جانکاه، او را به شدت بیازارد.
اصرار بر داشتن زندگی تجملی علاوه بر کمرنگ شدن ارزشهای انسانی و اسلامی, پوچی و بی هدفی را برای حیات انسان به ارمغان می آورد. تجمل گرایان بی هدف خود را در یک مسابقه و رقابت پر دردسر و جانفرسا درگیر می کنند; هر کجا که می روند و به هر خانه ای که قدم می گذارند و با هر کس که می نشینند, چشمشان به دنبال وسایل تجملی افراد و اطراف است, آرزو می کنند همه چیز داشته باشند. اگر اطاق را با فرش زیبا و گل … مفروش کنند به دنبالش وسائل لوکس و … می خواهند و به ناچار راحت طلب و تنبل می شوند.
بدیهی است که تهیه این وسایل با هزینه های کمرشکن امروز, کار آسانی نیست. به تمام آنها نمی توانند برسند و به قسمتی از آنها نیز قانع نیستند و در هر حال تمام افکار و انرژیهای خود را در این جهت بکار می گیرند و در نتیجه از اهداف اصلی خلقت خویش (یعنی تربیت و اتصاف به محاسن و مکارم اخلاقی) و داشتن هدف مشخص و آرامش روحی لازم فاصله می گیرند و زندگی را فقط در مثلث, خوردن, خوابیدن و تجملات خلاصه می کنند. اینگونه افراد با دلهره و اضطراب زندگی می کنند, به همه بدبین هستند, شخصیت را در طلا و جواهرات زیاد, مبل و دکوراسیون و مهریه بالا و جهیزیه سنگین می دانند, از غذای روح غافل می شوند; اثر ایمان در زندگی آنها کمرنگ و ضعیف می گردد و خلاصه به هر چه نگاه می کنند آن را توخالی و بی محتوا می بینند. رسول گرامی اسلام(ص) می فرماید:
«مَنْ أَتْبَعَ بَصَرَهُ مَا فِی أَیْدِی النَّاسِ کَثُرَ هَمُّهُ وَ لَمْ یَشْفِ غَیْظَه[۳۱۰]؛کسی که چشم خود را برای نگاه کردن به اموال و ثروت دیگران بگشاید, اندوهش طولانی خواهد شد و خشمش هرگز شفا نمی یابد. »
بنابراین، گرفتار اضطراب و دلهره شده و در حفظ و نگهداری وسایل لوکس و تجملاتی زندگی خود, نگران می شوند و هر روز آرزو می کنند تا زندگی آرام و بی دغدغه ای داشته باشند.
انسان آگاه و هوشمند از فرجام چنین افرادی عبرت میگیرد و زندگی خود را براساس آموزههای دین مبین اسلام طرح ریزی میکند و از تجملات دوری می گزیند.
۵-۲ آثار و پی آمدهای اجتماعی
رواج فرهنگ تجمل گرایی در جامعه تاثیرات مخرب فراوانی دارد. روحیه غرور نهادینه می شودو به تبع آن، احساسات لطیفی چون محبت به همنوع و دستگیری از نیازمندان جای خود را به چشم و هم چشمی و حسادت می دهد و اعتماد و اتحاد از جامعه رخت بر میبندد.
تـجـمـّل گـرایـی وتـوجـّه بـه ظواهر زندگی آثار شوم و نامطلوبی بر اجتماع دارد که بطور خلاصه آن را بررسی می کنیم:
۵-۲-۱ مفاسد اخلاقی و رفتاری[۳۱۱]
اسراف و زیاده روی در هر زمینه ای باعث سقوط اخلاق و نابودی صفات نیکو و موجب رفتار ناپسند و انحطاط شدید فرهنگ و تمدن انسانی و از بین رفتن هویت و شخصیت انسان می شود . افراط در هرکاری به آرمان ها و ارزش های اخلاقی و دینی انسان ضرر فراوانی می زند و برای جامعه ناامنی روحی ،ناآرامی روانی و ناهنجاریهای ناگوار به بار می آورد . [۳۱۲]
اگر در جامعه روزی به جایی رسیدیم که برای داشتن ماشین و خانه و زر و زیور و مادیات بعنوان معیارهای تشخص و احترام افراد ، بیشتر از ارزشهای والای انسانی و دینی و تقوی ارزش قایل شدیم ، در آنصورت کم کم ارزش ها کم رنگ شده ، و اصول و مبانی دینی مورد بی مهری واقع خواهند شد ، و مصادیق و سمبلهای آن نیز طرد میشود . در چنین جامعه ای برای رسیدن به این ارزش کذایی و تو خالی مجبوریم تن به هر کاری بدهیم تا مبادا از احترام ما کاسته شود . آنجاست که رشوه و اختلاس یا خود فروشی و تملق و ریا کاری و هزار مفسده دیگر برای رسیدن به این جایگاه مباح می گردد .
تجمل گرایی، از چند سو فساد اخلاقی و رفتاری در پی دارد. نخست آنکه این کار، به ویژه در مرحله شدید آن و برای غالب مردم که درآمدی محدود دارند، موجب کاهش درآمد آنان می گردد . در نتیجه برای تأمین هزینه های تجمل گرایی ،همچنین برای حفظ این موقعیت و ادامه آن ،در معرض گرفتار آمدن به رذیلت های اخلاقی همچون بخل و حرص یا مفاسد اقتصادی مانند ربا ،رشوه و اختلاس قرار می گیرند .[۳۱۳]
از سوی دیگرغرق شدن در شهوتها و هوسها و زیاده روی در لذات جسمانی، مجالی برای اندیشه در کمالات معنوی و انسانی و توجه به بعد روحی باقی نمی گذارد و راه را برای تهذیب اخلاقی می بندد. بویژه آنکه افتادن در دام هوسها و لذت جوییها، نور و نیروی خرد را سخت ناتوان می کند و پذیرش دعوت ادیان و مصلحان را دشوار می سازد. از این روست که قرآن کریم، یکی از ویژگی مترفان را، حق انکاری و مقابله با پیامبران و مصلحان اجتماعی بیان می دارد: «وَ مَا أَرْسَلْنَا فی قَرْیَهٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُترَْفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَفِرُون؛ و ما در هیچ شهری هشدار دهنده ای نفرستادیم جز آنکه خوشگذرانان آن گفتند: ما به آنچه شما بدان فرستاده شده اید، کافریم» [۳۱۴] از سوی دیگر، حفظ این موقعیت و تداوم بیشترآن مستلزم یا همراه رذیلتهای اخلاقی همچون آزمندی، طمع و بخل است . [۳۱۵]از جنبه های دیگر، تجمل گرایی غالبا با گونه ای از مصرف گرایی و رفاه زدگی و غرق شدن در لذات مادی (اتراف) است که خود منشأ بسیاری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی و حتی انحرافات اخلاقی و رفتاری همچون فخرفروشی ،خود برتربینی [۳۱۶] و بی بندو باری است . از این رو ،قرآن کریم ،آنان را مفسد[۳۱۷] و فاسق [۳۱۸]معرفی می کند.
هنگامی که زرق و برقهای مادی، پرخرجیها و گرایش به زندگی های تجملی گسترش یافت، هزینه های مصرف بالامی رود و دخل و خرج ناهماهنگ می شود. این افراد برای همگامی با زندگی و تامین مخارج متنوع و سنگین آن، خود را ملزم به رعایت ضوابط و ارزشها نمی بینند. اینجاست که تجمل و زندگی اشرافی، آشیانه فساد می شود و در سایه خود، انواع کژیها و مفاسد را پرورش می دهد.[۳۱۹]
افزون برآن ، تجمل گرایی عده ای درجامعه ، به طور طبیعی بر روی دیگران تأثیر می نهد و به گونه عملی آنان را تشویق به این کار می کند و در نتیجه به طور شبکه وار و تصاعدی ، پیوسته بر انحرافات اخلاقی و رفتاری در جامعه ، افزوده می گردد .
تجمل گرایی در زندگی مترفین و خوش گذرانان ـ که نسبت به مردم از لحاظ اقتصادی و بهره مندی از دنیا و لذات آن در موقعیت نظرگیری قرار گرفته اند ـ آنان را بیگانه از کششهای معنوی می سازد. سستی عقیده و باور داشتهای دینی، خواه ناخواه در پی مصرف گراییهای طبقه مرفه شکل می گیرد و زشتی گناه و فساد اخلاقی را در چشم شان ناچیز می سازد.
چنین کسانی که درآمدهای هنگفت دارند و به سهولت در دست یابی به خواسته های فسادانگیزشان کامیاب می شوند، کم تر مجال تهذیب نفس و پیراستگی روان را خواهند یافت. تردیدی نیست که تجمل گرایان سعی در جذب نیروهای انسانی جامعه داشته و آنان را به فساد و فحشا سوق می دهند تا از دنیا کامروایی فزون تری داشته باشند. زنان و جوانان بیش از دیگر گروه های اجتماعی در شمار قربانیان افراد و قدرتهای اسراف گرند.
مىدانیم اسراف همان تجاوز از حد قانون آفرینش و قانون تشریع است، این نیز روشن است که در یک نظام صحیح هر گونه تجاوز از حد موجب فساد و از هم گسیختگى مىشود، و به تعبیر دیگر سرچشمه فساد، اسراف است و نتیجه اسراف فساد.[۳۲۰]
با توجه به آنچه گفتیم رابطه اسراف و فساد به خوبى آشکار مىشود.
طرح های پژوهشی انجام شده درباره تجمل گرایی از دیدگاه اسلام- فایل ۹ - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین