از آنجا که اکتساب ونگهداری مهارت های رفتاری و شناختی با سلامت روان شناختی انسان رابطه معناداری دارد ( ایدلسون و اپشتاین , ۱۹۸۲ ) , برنامه های آموزشی که معطوف به این موارد هستند , احتمالاً به افزایش عملکرد فرد در خانواده و در نهایت افزایش کفایت عمومی انسان در موقعیت های زندگی منجر میشوند . با توجه به این مطالب در پژوهش حاضر در صددیم تا دریابیم که آموزش های شناختی – رفتاری تا چه حد بر افزایش سطح رضامندی زناشویی زوجین تاثیر دارد . (آقا محمدی ، ۱۳۷۸ ).
در زمینه آموزش گروهی به زوجین و بررسی رضایت زناشویی آنان , کلی و استوارت [۴۳] در سال ۲۰۰۲ طی بررسی روی ۱۳۵ زوج که شوهران آن ها همگی معتاد به الکل ومواد مخدر بودند به این نتیجه رسیدند که زوجینی که تحت درمان با روش BCT [۴۴] ( رفتار درمانی زوجین ) قرار گرفته بودند نسبت به زوجینی که تحت درمان با روش IBT [۴۵] ( درمان انفرادی ) بودند وضعیت بهتری داشتند . ضمناً آن ها به این نتیجه رسیدند که زوجینی که تحت آموزش BCT قرار گرفتند رضایت زناشویی بالاتری نسبت به گروه دیگر داشتند .
در یک پژوهش ری[۴۶] ۱۹۸۸ عواملی که با رضامندی زناشویی در زوجینی که هر دو شاغل هستند را مورد بررسی قرار داد. در مورد زنان رضامندی زناشویی ارتباط نزدیکی با رضامندی شغلی داشت برای مردان رضامندی زناشویی بادرگیری همسر با حرفه شوهر همبستگی بالایی نشان داد. مردان در این پژوهش جهتگیری نسبتا سنتیتری را نسبت به نقشهای جنسیتی و قدرت تصمیمگیری بالاتری را نشان دادند ( به نقل از حاجی ابول زاده ،۱۳۸۱ ) .
همچنین در سال ۱۹۹۴ کارلوس درانا [۴۷] اولین ارزیابی طولی [۴۸] در مورد برنامه آموزشی زوجین را انجام داد . او می خواست بداند که دوره های آموزش روانی به چه میزان میتواند باعث تقویت صمیمیت شود . او ۱۳۷ زوج از ۵ شهر مختلف آمریکا را قبل از دوره آموزش , دقیقاً بعد از آن , و همچنین ۸-۶ ماه بعد از پایان دوره آموزش ارزیابی نمود . تحقیقات او نشان داد که این دوره ها تاثیر فوق العاده ای روی صمیمیت , تطابق زندگی زناشویی [۴۹] , رضایت زناشویی و همچنین کاهش تعارض و غم دارد .شش ماه بعد زوجین دستاوردهایی را در زمینه مشارکت [۵۰] , گوش دادن , احساس خوب , اعتماد , تعهد , مراقبت , تفاهم , محبت , تمایلات جنسی , تساوی و استقلال , تغییر رفتار و عشق , آگاهی از خویشتن و احساس خویشتن و در نهایت پیشرفت در ارتباطات دیگر را گزارش کردند . ( نقل از حافظ شعر باف، ۱۳۸۲) .
لین ترنر [۵۱] ( ۱۹۹۱ ) در شش کلاس آموزش زوجین که با شرکت ۸۸ نفر تشکیل داده بود به این نتیجه رسید که صرف نظر از دین , وضعیت اقتصادی , درآمد خانواده و همچنین جنسیت هر فرد , آموزش ها باعث بالا رفتن رضایت زناشویی زوجین به میزان فوق العاده ای می شود ( به نقل از حاجی ابول زاده ،۱۳۸۱ ) .
تعداد معدودی از تحقیقات به بررسی ترکیب مداخلات رفتاری با شیوه های بازسازی شناختی پرداختهاند ( باکوم ، سیرز ، شر [۵۲] ، ۱۹۹۰ ) . نتایج این تحقیقات نشان داده است اگر چه آموزش های شناختی منجر به ایجاد تغییرات شناختی بیشتر و آموزشهای رفتاری منجر به تغییر تعاملات می شود ، اما ترکیب آموزش رفتاری با شیوه های بازسازی شناختی به اندازه درمان رفتاری مؤثرند ( داتیلیو ، ۲۰۰۵ ) .
باکوم و همکاران ( ۱۹۹۰ ) ۶۰ زوج با مشکلات زناشویی را به صورت تصادفی در پنج گروه درمانی ، رفتار درمانی مشکلات زناشویی ، رفتار درمانی همراه با بازسازی شناختی ، رفتار درمانی همراه با آموزش آشکار سازی هیجانی و رفتار درمانی همراه با بازسازی شناختی و آموزش آشکار سازی هیجانی و با گروه کنترل لیست انتظار جایگزین کردند . در این تحقیق پیشرفت آزمودنیها در همه گروههای فعال درمانی به صورت معناداری بیش از گروه کنترل بود . مقایسه نتایج گروههای فعال درمانی تفاوت معناداری نشان نداد . بررسیهای پیگیری پایداری این تغییرات درمانی را تا ۶ ماه پس از پایان دوره درمان تأیید میکند .
دورنا [۵۳] ( ۱۹۹۷ ) ، پژوهشی با عنوان افزایش صمیمیت زوجها با بهره گرفتن از برنامه PAIRS [۵۴] مبتنی بر رویکرد رفتاری – شناختی – هیجانی انجام داد . این مطالعه بر روی ۱۳۷ نفر مشتمل بر ۷۸ زن و شوهر و ۵۹ نفر ( بدون حضور همسرانشان ) ، اجرا و ۸ ماه بعد نتایج پیگیری شد . نتایج افزایش قابل ملاحظه ای در صمیمیت و سازگاری زناشویی نشان داد . شرکت کنندگان تغییرات مثبتی را در نزدیکی و صمیمیت ، درک متقابل ، سهیم شدن در احساسات مثبت و منفی یکدیگر و کاهش تعارضات را گزارش کردند ( به نقل از حاجی ابول زاده ) . مارکمن ، هالفورد ، کلین و استانلی [۵۵] ( ۲۰۰۳ ) ، در پژوهشی به بررسی تاثیر فنون رفتار درمانی ( آموزش حل مسئله ، ارتباط آموزی و بازسازی شناختی ) بر بروز درماندگی زناشویی و طلاق پرداختند . نتایج نشان داد که این مداخله ها در کاهش شیوع و بروز درماندگی زناشویی و طلاق مؤثر است .
تحقیقات نشان میدهند که به کارگیری تکنیکهای رفتار درمانی ( آموزش حل مسئله و ارتباط آموزی ) بر پیشگیری از طلاق و افزایش رابطه تاثیر دارد . این برنامه به صورت گروهی و یا فردی برای همه زوجها خواه که تازه ازدواج کرده باشند ، خواه سالها از زندگی مشترکشان می گذرد ، مؤثر است ( سمپسون [۵۶] ، ۲۰۰۱ ؛ الون [۵۷] ، ۲۰۰۴ ) .
یاکوبسون[۵۸] و همکاران ( ۱۹۸۴ ) ، نتایج چهار تحقیق رفتار درمانی مشکلات زناشویی را در مورد ۱۴۸ زوج بررسی کردند . تحلیل مجدد نتایج درمان نشان داد که پیشرفت بالینی ۷/۵۴ درصدی زوجها در مقابل پس رفت ۴/۵ درصدی آن ها معنادار است . در پایان دوره درمان ۳/۳۵ درصد زوجها هیچ گونه نشانه اختلال ارتباطی نداشتند . بررسی نتایج پیگیری پس از یک دوره شش ماهه نیز نشان داد که تغییرات مثبت درمانی در ۶۰ درصد زوجها پایدار مانده است ( بشارت ، ۱۳۸۰ ) .