بَا شِنَاسَا بِی وَ نُقْطِه تَحْتِش
آشکارا بِی دَریَایِ رَحْمَتِش
۱) شرح بیت: حرف باء به وسیله نقطهی واقع شده در زیرآن شناخته شد و دریای رحمت خداوند نیز متجلی و آشکار شد.
۲) نکات عرفانی: دریا: دریا درمعنی عرفانی هستی گویندکه آن وجوداست والفاظ وحروف را صدا گویند. «دریا در بیان سالکان هستی است ونطق را الفاظ وحروف ساحل دریارا صداگویند».(سجادی، ۱۳۹۰:۳۸۳)
بحرِجان و جانِ بحر ارگویمش
نیسـت لایـق نامِ نو می جویمش
(مثنوی ۱/ ۹۳۵)
دربیان عرفا دو دریا وجود دارد: یکی دریای نجات ودیگری هلاک وهرکدام به چنددسته تقسیم میشوند، دریار هلاک که عبارت است از: پنج کشتی: ۱. حرص: سوار بر حرص به حسد میرسد که مورد نکوهش است سورهی الفلق آیهی(۵): (وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ). ۲. ریا: گروندگان به ریا تظاهربه ظاهرسازی میکنند وبه نفاق میل مینمایند. ۳. اصرار بر گناه و افرادی که برانجام گناه اصرار دارند به شقاوت و بدبختی میرسند. ۴. غفلت و انسانی که خود را به غفلت وبیخبری میزند در نتیجه به حسرت و تحسر و اندوه میرسد. ۵. قنوط وکسی که به ناامیدی میل نماید درنهایت معدوم وتباه میشود و سرانجام به کفرمیرسد اشاره به سورهی البقره آیهی(۳۹): (وَالَّذِینَ کَفَرواْ وَکَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ). امّا دریای نجات دارای پنج کشتی نجات است که عبارتنداز: ۱. خوف: هرکسی دروجود وی ترس و بیم خداوند باشد به مقام خوف رسیده است وآن نزدیکی به حق است ودوری ازگناه ورسیدن به قرب خداوند. ۲. رجاء: رسیدن با امید وبه قرب خداوند. ۳. زهد: هرکسی به زهد برسد به دنیا بی میل ورغبت گردد وترک دنیا به خاطرآخرت وبیرون آمدن ازتعلقات دنیوی ورسیدن حق راگویند. ۴. معرفت: شناخت معلوم ازمجهول است، دانستن بعد از نادانی چیزی وبه کمک شناخت وآگاهی است، که عارف مقام می یابد و به انس به حق دست مییابد. ۵. توحید: خدارا به یگانی ستایش نمودن پی به وحدانیت حق بردن وتجرید گردانیدن دل ازغیرخدا تا این که به مشاهدهی حق برسد. تلمیح به سورهی مبارکه اعراف آیهی (۵۶)که میفرماید: (وَلاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ)، (ر.ک، سجادی جعفر، ۱۳۹۰: ۳۸۴)، «(Rahmah – arرحمت: رحمت الهی، از ریشه رَحَم اسماء الهی زیرآمده: الرحمن: رحمت اوهمه را فراگرفته الرحیم: اوکسی است که بارحمتش رستگاری پیش میآورد. سادهترین کلمه این ریشه، رحم است که وجه تثنیه این اسماء اللّه است». (بورکهارت تیتوس، ۱۴۵،۱۳۸۹)، ملاپریشان همانند خداوندگار عشق وعرفا ازطی وطریق مرتب عرفان بحث میکند، تا انسان به مراحل فوق نرسد وآنها را نپیماید نمیتواند به کمال برسد واین حاکی ازآگاهی تمام وکمال این عارف وارسته از کتب و منابع عرفانی است.
قرآن ژَی بَزمِه لِی مَدَی خَوَر
کتابٌ مُبین، یعنی بِیَان کَر
۱) ترجمه بیت: قرآن ازمراحل عرفانی که نیل به کمال انسانی را میطلبد اورا آگاه میکندوکتاب مبین کتاب آشکارکننده است.
۲) نکات بلاغی: ژِ بَزمَ: ازاین مجلس شراب کنایه از کمال انسانی، لِی مَدَی خَوَر: به من اطلاع دادن و آگاه کردن، تلمیح: به آیه(۱)سورهی مبارک النمل که میفرماید: (طس تِلْکَ آیَاتُ الْقُرْآنِ وَکِتَابٍ مُّبِینٍ﴾.
«مبین: mobayyan[ع، تنیین] (امف. بیان کرده شده. (ص)روشن، واضح، هویدا».(معین ۱۳۸۳:۸۴۰ )
۳) مفاهیم عرفانی: قرآن: کلام وحی تکامل بشر و سیرالیالله را بیان میدارد و اوّلین قدم همان است که بسمالله بگوید وداغ بندگی بر چهر بنهد، وخود را به سلک سالکان در طریقت حقیقت قرار دهد، آن گاه خداوند را با شناخت کامل ازخود وسپس شناخت حق میتواند از سعادت برخوردار باشد. پیام رسان حق میفرماید: « سُبْحَانَکَ مَاعَبَدْنَاکَ حَقِّ عِبَادَتِک» و انسان کامل است که میتواند حق معرفت وشناخت رابجای آورد. (ر. ک. فتح الهی و سپه وندی، ۱۳۸۹:۸۴و۸۹)
بَطنِ چارُم از نُبی خودکس ندید
جـزخـدایِ بی نظـیر بی نَـدیـد
(مثنوی ۳/۴۲۹۴)
زَمــَانِی اَیـــَامِ جَاهِلــیَت بِی
نَبّی هَات ژوَ بَعد نَازِل بِی نُبِی
۱) ترجمه بیت: درزمان که روزگارجاهلیت اعراب بود، پیامبر اسلام ظهورکردسپس بعداز ظهور ایشان قرآن کتاب هدایت گربشر، ازسوی خداوند این معجزهی همیشگی برپیامبر نازل شد.
۲) نکات بلاغی: نُبی: قرآن، قرآن مجید خدا، ذکر، فرقان، نازل، تلمیح: به معجزه پیامبر، بین نَبی ونُبی جناس ناقص اختلافی است، بی با نَبّی: کلمه قافیه، هَات: آمد، ژَوَبَعد: بعدازآن، واج آرایی (الف، ی).
۳) شرح مفاهیم: در این بیت ملاپریشان اعلام میدارد ابتدا که حضرت رسول به پیامآوری مبعوث شد. عصروتاریخ جهالت وبیاطلاعی ازاحکام درست زندگی بود، واز زمانی که پیامبرنازل شد بعدازمبعوث شدنش وحی حق برایشان توسط حامل وحی ابلاغ شد، تاآن را به مردم برساند و اگر چنانچه کوتاهی کند به وظیفه خود عمل نکرده است. پس پیامبر ظرف مدت کوتاهی اسلام را ازخانواده وعشیرهاش شروع نمودنند.
نََبّی وِاتِ وَلِیمْ وَ یَزدَانِ فَرد