۳-۶-۲) سازمان چگونه ارزش خلق میکند؟
زمانی ارزش در سازمان ایجاد می شود که سرمایه گذاری انجام شده دارای بازده واقعی بالاتری نسبت به بازده مورد انتظار با احتساب ریسک باشد . تفاوت بین ۲ و ۳ گستره عملکرد [۴۳] نامیده می شود در صورتی که ۳>2 باشد ارزش تخریب شده است در صورتی که ۳<2 باشد ارزش ایجاد شده است .
نمودار ۱-۲ ارزش افزوده واقعی
پس ارزش افزوده واقعی با کمک رابطه ذیل محاسبه می شود :
V = IA (Rr– Ra)
که در اینجا IA میزان سرمایه و Rr بازده واقعی و Ra بازده مورد انتظار است . برنامه ریزی برای گستره عملکرد بعد از سنجش میزان ارزش افزوده شروع می شود . در این مرحله در صورتی که ارزش افزوده ایجاد شده منفی باشد مدیریت باید با انجام اقداماتی سعی در کاهش زیان نماید و گستره عملکرد مثبت نشانه مناسب بودن اقدامات انجام شده و مزیت رقابتی شرکت در صنعت میباشد و مدیریت باید میزان سرمایه گذاری را افزایش دهد البته یاد آوری این نکته مهم است که ارزش افزوده بالا دریک صنعت سبب ورود رقبای جدید و کالای جانشین در این صنعت شده و این امر باعث کمتر شدن ارزش افزوده می شود .
به طور خلاصه روش های به کار گرفته شده در برنامه ریزی گستره عملکرد به شرح ذیل میباشد (گلن،[۴۴] ۱۹۹۸، ۶۵۷) .
نمودار ۲-۲ روش های به کار گرفته شده در برنامه ریزی گستره عملکرد
۴-۶-۲) اندازه گیری ارزش خلق شده
الف) معیارهای خارجی
۱ـ الف ) نرخ بازده کل سهامدار[۴۵]
۲ـ الف) ارزش افزوده بازار[۴۶]
۳ـ الف) نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری[۴۷]
۱ـ الف) TSR
بازده کل صاحبان سهام شامل دو جزء سود سهم و تعییرات قیمت سهم می شود که به شکل ذیل محاسبه می شود :
سه موضوع مرتبط با TSR باید مدنظر داشت :
۱ـ ارتباط بازده با طبقه ریسک
۲ـ به صورت درصد محاسبه می شود نه به صورت مبلغ
۳ـ TSR بستگی به دامنۀ زمانی انتخاب شده دارد .
۲ـ الف) ارزش افزوده بازار
هدف فرایند مدیریت مبتنی بر ارزش (مدیریت مبتنی بر ارزش ) ثروتمند کردن سهامدار تا آنجا که ممکن است میباشد . اما چگونه این افزایش اندازه گیری می شود . بنت استیوارت و شریکش ابزاری به اسم ارزش افزوده بازار را معرفی کردند . استیوارت چنین می نویسد : ثروت سهامداران تنها زمانی حداکثر می شود که تفاوت بین ارزش بازار کل شرکت و کل سرمایه به کار گرفته شده زیاد شود . این مابه التفاوت را ارزش افزوده بازار مینامند . ارزش بازار کل شرکت ،ارزش بازار بدهی و حقوق صاحبان سهام است و سرمایه برابر کل دارایی در ترازنامه میباشد .
ارزش افزوده بازار سنجش موفقیت عملکرد شرکت است. یک ابزار اقتصادی است که با مدل ارزیابی جریان نقدی آزاد در ارتباط است به صورت فرمول زیر به دست میآید :
ارزش افزوده بازار = سرمایه – ارزش بازار کل شرکت
اولین مسأله که متوجه این معیار می شود این است که سرمایه بر اساس ارزش دفتری مشخص می شود و آیتم هایی چون R&D [۴۸] و آموزش به عنوان هزینه نگریسته میشوند و سرمایه ای نیستند (همان منبع). قیمت سهم که عنصر اصلی تشکیل دهنده محاسبات ارزش افزوده بازار است بیشتر به عملکرد مورد انتظار آینده و نه عملکرد گذشته بستگی دارد . برای ارزیابی عملکرد مدیریت جهت تعیین حقوق و مزایا یا اجرای برنامه های ایجاد انگیزه معمولاً ارزش افزوده بازار نمی تواند کارساز باشد . ارزش افزوده بازار را باید در مورد کل شرکت به کار برد.
مشکل دیگر در رابطه با ارزش افزوده بازار این است که نمی تواند بازده نقدی سهامداران را حساب کند . این مسأله زمانی آشکار می شود که بخواهیم دو شرکت را با هم مقایسه کنیم . فرض کنید دو شرکت با سرمایه یکسان شروع کردهاند و ارزش بازار برابر دارند در اینصورت ارزش افزوده بازار آن ها برابر است اما ممکن است که یکی از شرکتها هیچ بازدهی برای سهامداران به دست نیاورده در صورتی که دومی به صورت پایدار آن را می پردازد . پس این شاخص نمی تواند معیار دقیقی برای بررسی عملکرد بین دو شرکت باشد .
اگر ارزش بازار بدهی شرکت و ارزش دفتری برابر آن باشد در اینصورت ارزش افزوده بازار را می توان به صورت زیر نوشت :
ارزش افزوده بازار = = (ارزش بازار بدهی + ارزش بازار حقوق صاحبان سهام) ((ارزش دفتری + ارزش بازار
مشکل دیگر در رابطه با ارزش افزوده بازار این است که تورم موجب تفسیر غلط از عملکرد میگردد . همان طور که از معادله مشخص است سرمایه ارزش دفتری را مشخص میکند و در طی زمانی که تورم وجود دارد ارزش دفتری سرمایه، ارزش سرمایه را کمتر از واقع نشان میدهد بنابرین ارزش افزوده بازار دو شرکتی که کاملاً مشابه هم هستند ( از نظر عملکرد) و یکی از آن ها از خیلی وقت پیش شروع به فعالیت کردهاست بیشتر میباشد .
مشکل دیگر اینکه ارزش افزوده بازار یک معیار مطلق است . قضاوت بر اساس مقدار مطلق به این معنی است که شرکتهایی که سرمایه زیادی دارند بر اساس معیار عملکرد ارزش افزوده بازار ، در بالا قرار می گیرند یعنی اندازه سرمایه در مقایسه با کارایی اثر بیشتری روی ارزش افزوده بازار دارد . پس مقایسه شرکتهایی که اندازه های گوناگونی دارند بر اساس ارزش افزوده بازار منطقی نیست . معیار بعدی قصد دارد که این مشکل را برطرف کند (گلن[۴۹]،۱۹۹۸، ۶۸۷) .
۳ـ الف) نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری
مزایا :
۱ـ ثروت ایجاد شده در طی عمر تجاری شرکت را بررسی میکند .
۲ـ مشکل اندازه شرکت را تعدیل میکند .
معایب :
۱ـ وابستگی به نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری برای اندازه گیری عملکرد و برنامه های تشویقی ممکن است که به تصمیمات سرمایه گذاری بدی بیانجامد .
۲ـ نمی توان فهمید که نرخ بازده سرمایه گذاری از هزینۀ سرمایه بیشتر است یا خیر .
۳ـ نمی توان گفت که چه زمانی ارزش ایجاد می شود .
۴ـ تورم نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری را مخدوش میکند و موجب تفسیر غلط می شود.
ب ) معیارهای داخلی
۱ـ ب ) جریان نقدی [۵۰]
۲ـ ب ) تجزیه و تحلیل ارزش سهامدار[۵۱]
۳ـ ب) سود اقتصادی [۵۲]
۴ـ ب ) ارزش افزوده اقتصادی
۱ـ ب) جریان نقدی
کپلند تفاوت بین جریان نقدی شرکت و جریان نقدی حقوق صاحبان سهام و همچنین ارزش شرکت و ارزش حقوق صاحبان سهام را برجسته کرد . جریان نقدی شرکت مربوط به جریان نقدی کل شرکت (یا پروژه)و جریان نقدی حقوق صاحبان سهام مربوط به جریان نقدی در ارتباط با سهامدار میباشد و جریان نقدی آزاد چنین تعریف می شود.
FCF = NOPAT + سرمایه گذاری در دارایی ها – هزینه های غیر نقدی
بر اساس این تعریف ارزش شرکت عبارت است از :
ارزش فعلی جریانات نقدی بعد از دوران پیشبینی شده + ارزش فعلی جریانات نقدی دوره پیشبینی شده = ارزش شرکت
بدهی _ ارزش شرکت = ارزش حقوق صاحبان سهام
۲ـ ب ) تجزیه و تحلیل ارزش سهامدار