-عدم خروج سبب نزول از حکم آیه، در صورتیکه حکم آیه، مشمول تخصیص باشد
-تبیین موقعیت مخاطب و جامعه در هنگام نزول قرآن و در نتیجه، درک بهتر بلاغت قرآن
-شناخت شیوهی تربیتی قرآن.[۱۶۹]
-اسباب نزول نیز میتواند به یاری مباحث علوم قرآنی بشتابد. از جملهی این مباحث، بحث ناسخ و منسوخ است که محل نزاع اندیشمندان علوم قرآنی است. برخی آن را بسیار گسترش داده اند و در هر دو آیهای که تناقضی را توهم نمودهاند، برای رهایی از آن تناقض خیالی، پاسخ نسخ را به میان کشیده و قول به نسخ را پذیرفتهاند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
هرچند دو دانشمند، بحثی مستقل در این باره ندارند، اما به نظر میرسد تأکید ایشان بر اهمیت شناخت اسباب نزول در فهم مقاصد و مفاهیم آیات، ناظر بر یک فایدهی مهم آن است.
۲-۷-عمومیت لفظ یا خصوص سبب[۱۷۰]
این بحث از مسائل علم اصول به شمار میآید و میبایستی در کتابهای اصول به بحث گذارده شود، ولی از آنجا که در کمتر کتاب اصولی میتوان این مسأله را ملاحظه کرد، برخی دانشمندان علوم قرآنی و مفسران، این بحث را در تکمیل بحثهای اسباب نزول مطرح میکنند:
آیات قرآن به دو دسته تقسیم میشوند:
۱-آیاتی که سبب نزول دارند.
۲-آیاتی که سبب نزول ندارند.[۱۷۱]
اگر آیات دستهی نخست را با سبب نزولی که دارند مقایسه کنیم، چهار صورت تصور میشود:
۱-لفظ عام و سبب نزول عام؛ لفظ عام، لفظی است که افراد و مصادیق بسیاری را دربر میگیرد و سبب عام، سؤال یا حادثهای است که ارتباط به فرد خاصی ندارد. در قرآن، آیات بسیاری از این قبیل وجود دارد از آن جمله: در آیهی (وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِی الْمَحِیضِ… )(بقره/۲۲۲)، لفظ (یَسْأَلُونَکَ) و (فَاعْتَزِلُواْ)، عام و سبب نزول (سؤال مسلمانان از حکم حائض)[۱۷۲] نیز عام است. همچنین در آیهی (…وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَى… )(بقره/۲۲۰)، لفظ (یَسْأَلُونَکَ) عام و سبب نزول (سؤال مسلمانان از کیفیت برخورد با ایتام)[۱۷۳] نیز عام است.
در اینگونه آیات، باید عموم لفظ را مورد توجّه قرار داد و حکم را به سایر افراد تسرّی بخشید. برای نمونه در آیهی اول چنین میگوییم: کسی که همسرش در دوران این بیماری به سر برد، او حق نزدیکی با همسرش را ندارد مگر وقتی پاک گردد. و در آیهی دوم میگوییم: رعایت اصلاح حال ایتام بر هر مسلمانی لازم و ضروری است.
۲-لفظ خاص و سبب خاص؛ این صورت، مصادیق بسیاری دارد که برای مثال چند مصداق بیان میگردد: در آیهی(وَعَلَى الثَّلاَثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ… )(توبه/۱۱۸)، واژهی (عَلَى الثَّلاَثَهِ) خاص و سبب نزول، که خودداری کعببنمالک و مرارهبنربیع و هلالبنامیّه از شرکت در جنگ تبوک باشد نیز خاص است.[۱۷۴] همچنین در سورهی تبت، آیهی(تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ )(مسد/۱)، (أَبِی لَهَبٍ) لفظ خاص و سبب نزول، ماجرای دشمنی ابولهب با پیامبر۲ نیز خاص است.[۱۷۵]
در اینگونه آیات نیز تمامی پژوهشگران میگویند: حکم آیه، اختصاص به فرد یا افرادی دارد که سبب نزول به آنها اشاره داشته است. بنابراین، در آیهی اول، پذیرش توبه اختصاص به متخلّفان از جنگ تبوک دارد و در آیهی دوم، نفرین الهی متوجه ابولهب است.
۳-لفظ خاص و سبب عام؛ این صورت، به لحاظ تنافی با بلاغت و فصاحت، در قرآن مصداقی ندارد.
۴-لفظ عام و سبب خاص؛ در اینجا نیز همین شبهه مطرح است که آیا حکم آیهای که بهخاطر سببی نازل شده، منحصر در همان سبب میشود و یا اینکه عمومیت دارد و در طول گیتی تمام مصادیقی که مانند سبب باشند را شامل میگردد؟
از دیرباز، دانشمندان علم اصول و پژوهشگران علوم قرآن در حکم این صورت اختلاف کردهاند: بسیـاری از شـافعیه و حنفیه و مالکّیه و حنابله و افرادی دیگر،[۱۷۶] با تأکید بر دلایلی[۱۷۷]میگویند: ملاک عموم لفظ است؛ یعنی حکم آیه در سبب و غیر سبب جاری است و نیاز نیست از قیاس و ادلّهی دیگر برای جریان حکم در غیر سبب استفاده کرد، زیرا با وجود نصّ، نوبت عمل به غیر نصّ نخواهد رسید.
افراد معدودی[۱۷۸] نیز، با تکیه بر دلایلی که از سوی گروه اول نقد شده است،[۱۷۹] بر این عقیدهاند که: ملاک، خصوص سبب است، بدین معنی که حکم آیه اختصاص به سبب دارد و در غیر سبب، حکم جاری نمیشود، مگر به کمک قیاس و ….
بنابراین، مثلاً در آیات ظهار: (قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنکُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنکَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌوَالَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مِّن قَبْلِ أَن یَتَمَاسَّا ذَلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ مِن قَبْلِ أَن یَتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِینًا ذَلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ) (مجادله/۱ـ ۴)، که از قبیل صورت چهارم است، قول مشهور میگوید: حکم استفاده شده از این آیات دربارهی هر کسی که ظهار کند، جاری است؛ گرچه سبب نزول آیات ظهار، اوسبنصامت باشد.[۱۸۰] ولی کسانی که میگویند: ملاک، خصوص سبب است، حکم را در غیر سبب (اوسبنصامت) جاری نمیکنند، مگر به کمک قیاس و….
با توجه به اتقان و استحکام دلایل گروه اول، حجت بودن عموم آیه و عدم تخصیص آن به وسیلهی خاص بودن سبب، و سستی و خدشه پذیری دلیلهای گروه دوم، گزیری از پذیرش نظر گروه اول نیست، زیرا این نظریه علاوه بر دلیلهای خاص خویش، از تأیید برخی روایات هم برخوردار است؛ روایاتی که محتوایی این چنین دارند: مفاهیم و احکام آیاتی که سبب نزول خاص دارند، برای همیشه پابرجا و فنا ناپذیرند و با از میان رفتن اسباب نزول، احکام و مفاهیم آن آیات از بین نخواهند رفت.
۲-۷-۱-تعدد سبب و وحدت نزول[۱۸۱]
بحث تعدّد سبب نزول، اختصاص به فرض وحدت آیه ندارد، بلکه ممکن است برای چند آیه یا یک سوره چند سبب نزول نقل شده باشد.
در صورتیکه برای یک آیه چند سبب نزول ذکر شده باشد، این اسباب، چند صورت تصویر میشود:
۱-هیچیک از روایات، صراحت در سبب نزول نداشته باشند. در این صورت، چنانکه در بحث «تعابیر اسباب نزول» گذشت، روایات حمل بر تفسیر میشوند.
۲-یکی از روایات، صراحت در سبب نزول داشته باشد. در این قسم، آثار سبب نزول بر روایت صریح، بار خواهد شد.
۳-هر دو روایت، صریح در سبب نزول باشند، ولی یکی به دلیل ملاکهایی که بیان کردیم (سندی یا متنی)، بیاعتبار باشد. در این مورد روایت صحیح را میپذیریم و از دیگری دست برمیداریم.
۴-هر دو روایت صریح و صحیح باشند، ولی یکی مرجّح داشته و دیگری نداشته باشد. در این صورت، به روایتی که مرجّح دارد اعتماد میکنیم.
۵-هر دو روایت، صریح و صحیح باشند و هیچیک بر دیگری رجحان نداشته باشد. در این صورت، الف: اگر دو روایت تقارب زمانی ندارند، میگوییم آیه دو بار نازل شده است، یکبار پس از تحقق سبب نزول اول و یکبار پس از سبب نزول دوم؛ ب: اما اگر دو سبب نزول تقارب زمانی داشته باشند، میگوییم دو سبب نزول موجب نزول آیه شده است.
ولی برخی در تفسیر تعدّد سبب نزول میگویند: در صدق سبب نزول تکرار قصه یا حادثه کافی نیست، بلکه باید مضمون و محتوا نیز متفاوت باشد. در عین حال، از کلمات بسیاری از پژوهشگرانِ قرآن به دست میآید که در تعدّد سبب نزول، تعدّد مضمون لازم نیست، زیرا سبب نزول عبارت بود از قصه یا سؤالی که موجب نزول آیه یا آیاتی شده باشد. بنابراین، هر جا دو قصه، سبب نزول آیهای شده باشند، بر آن دو قصه، تعدّد سبب نزول صادق است، گرچه آن دو قصه از نظر مضمون، یکی باشند.
۲-۷-۲-عمومیت لفظ یا خصوص سبب از دیدگاه آیتالله معرفت
«فقها و دانشمندان اسلامى با توجه به سبب و شأن نزول و ظهر و بطن آیات، قاعدهاى را به دست آوردهاند و با تمسک به آن قاعده، احکام را استنباط مىکنند.
آن قاعده عبارت است از: «العبره بعموم اللفظ لا بخصوص المورد، اعتبار به گستردگى لفظ است، نه خصوصیت مورد». یعنى یک فقیه دانا و توانا باید خصوصیات مورد را کنار بگذارد و از جنبههاى عمومى لفظ بهره بگیرد. البته جنبههاى خصوصى براى فهم دلالت کلام مفید است، ولى انحصار را نمىرساند، زیرا احکام الهى پیوسته همگانى بوده و در همهی زمانها جریان دارند.»[۱۸۲]
۲-۷-۳-عمومیت لفظ یا خصوص سبب از دیدگاه آیتالله جوادی آملی
«آیات قرآن کریم هرگز در محدودهی سبب و شأن نزول خود محصور نمیشود، وگرنه کتاب الهی، جهانی و جاودانه نخواهد بود: «و لو أنّ الآیه إذا نزلت فى قوم ثم مات أولئک القوم ماتت الآیه لما بقى من القرآن شىء و لکن القرآن یجرى أوله علی آخره مادامت السماوات و الأرض»،[۱۸۳] بلکه به تعبیر حضرت امام باقر۸، همانگونه که مهر فروزان و ماه تابان همواره روز و شب را روشن میکند و اختصاص به دورانی خاص ندارد، قرآن کریم نیز چنین نیست که هدایت و تدبّر آن برای دورانهای گذشته بوده، برای عصر حاضر و اعصار بعد بهرهای جز تلاوت نداشته باشد: «یجرى کما یجرى الشمس و القمر … یکون علی الأموات کما یکون علی الأحیاء».[۱۸۴] در این سخن بلند، از بابت شبیه معقول به محسوس جاودانگی قرآن کریم به هماره درخشان بودن دو اختر پرفروغ آفتاب و ماه تشبیه شده است. حضرت امام صادق۸[۱۸۵] دربارهی مصونیت قرآن کریم از گزند کهنگی و آسیب فرسایش میفرماید: «لأن الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فى کل زمان جدید و عند کل قوم غضّ إلی یوم القیامه».
همانگونه که برخی روایات تطبیقی بیانگر مورد خاص و مصداق منحصر آیه است، برخی روایات شأن نزول نیز مبیّن انحصار است؛ مانند شأن نزول آیهی ولایت،[۱۸۶] آیهی مباهله[۱۸۷] وآیهی تطهیر.[۱۸۸] چون روایات تطبیقِ انحصاری و نیز احادیث شأن نزولِ منحصر، راجع به شخصیت حقوقی اهل ولایت و مباهله و تطهیر است، با ارتحال اشخاص حقیقی آن ذواتِ مقدّس، آیاتِ مزبور نخواهد مرد و از بین نخواهد رفت.»[۱۸۹]
همانطور که گذشت، بحث عمومیت لفظ و خصوص سبب، قول مشهور و مورد اتفاق اکثر علماست، لذا این دو دانشمند هم با تکیه بر آن، در جای جای آثار خود، در بررسی روایات اسباب نزول، به هنگام برخورد با اسباب نزول متعدد، به عدم اختصاص وارد به مورد خاص اشاره میکنند.[۱۹۰]
تطبیق دیدگاههای آیتالله معرفت و آیتالله جوادی آملی در بحث «اسباب نزول»
موضوع
دیدگاه آیتالله معرفت
دیدگاه آیتالله جوادی آملی
تطبیق