بارون[۳۴](۱۹۹۱) انگیزش فرایندی درونی است که رفتار ما (به ویژه رفتارهای جهتدار) را فعال، هدایت و نگهداری می کند (نقل از سیف، ۱۳۸۶).
اگن و کاوچاک[۳۵](۱۹۹۲) انگیزش نیروی است که به رفتار نیرو میدهد و آن را هدایت می کند (نقل از کریمی، ۱۳۸۸)
انگیزش یک نیروی هدایت کننده درونی است که افراد را به صورت فیزیولوژیک و روانشناختی در پیگیری هدفی جهت ارضای نیازها و انتظارات آنان سوق میدهد (استیو، کان ردو تنج، ۲۰۰۳).
تفاوت انگیزه و انگیزش
انسان وقتی دست به فعالیتی می زند و در جهت معینی رفتار میکند که شرایط خاصی او را در آن جهت سوق داده باشد. این شرایط و این حالت اعم از جسمانی و روانی است، و موجب بروز و ظهور فعل و رفتار است و ممکن است در کنترل انسان باشد یا نباشد را انگیزش مینامد. ولی انگیزه را میتوان اصطلاح عام دانست که به مجموعه مفاهیمی چون سائق ها، امیال، آرزوها و کششها اطلاق میشود. رفتار انسان هیچگاه بدون علت و انگیزه نیست. بنابرین انگیزه مقدم بر انگیزش است(احمدی افرا مجانی، ۱۳۸۸).
اهمیت و ضرورت مطالعه انگیزش
انگیزش دلایل رفتار افراد را نشان میدهد و مشخص می کند که چرا انسانها به روش خاص عمل می کند. رفتار دارای انگیزه، رفتاری با انرژی جهتدار است. از دیدگاه آموزشی انگیزه ساختار چندوجهی است که با یادگیری و پیشرفت تحصیلی مرتبط است (کریمی، ۱۳۸۸).
مبانی نظری انگیزش
نظریه انتظار- ارزش[۳۶]: نظریهپردازان ارزش- انتظار معتقدند انتخاب، پیگیری، عملکرد و انگیزه افراد تحت تأثیر باورهای آنان در مورد انتظار موفقیت در انجام تکلیف و ارزشمندی یک تکلیف برای آنان دارد (بیابانگرد، سیف، کریمی، عبد خدایی، ۱۳۸۵). به عقیده پتری[۳۷] (۱۹۹۱)، نظریه انتظار- ارزش بر بازنمایی شناختی و تأثیر هدفها تکیه می کند. این بازنمایی شناختی دارای دو ویژگی است: الف) انتظار ناشی از این که بروز رفتارهای ویژه به دستیابی به هدفهای معین میانجامد. ب) ارزش که این هدفها در نزد انسان یا جاندار وجود خواهند داشت. بر اساس این، تحقق انگیزش در نتیجه همراهی هر دو جزء هست.
نظریه انگیزش توانش: یکی از مفاهیمی که در بسیاری از نظریه های شناختی انگیزش در آموزش و پرورش مطرح بوده و نقش مهمی را ایفا می کند، مفهوم ادراک توانایی و انگیزش توانش است. ایده زیربنایی این ساختار انگیزش در مورد نگرش دانشآموز درباره توانایی عملکرد خویش است که زمینهساز انگیزش میباشد.
نظریه خود ارزشی:به اعتقاد کوینگتون[۳۸]، خود ارزشی به ارزیابی افراد از ارزش خودشان اشاره می کند و مشابه مفاهیم عزت نفس و حرمت نفس است. مفروضه بنیادی نظریه خود ارزشی این است که افراد به طور طبیعی برای حفظ ارزش خود سعی و تلاش میکنند. نظریه ارزش خود، از طرفی بر چگونگی به وجود آمدن آن و از طرفی بر تأثیری که بر انگیزش و در نتیجه عملکرد و موقعیت و شکست میگذرد مبتنی است. نظریه ارزش خود، یکی از انگیزه های مؤثر در فعالیتهای تحصیل را نگهداری یا افزایش ارزشی خویشتن میداند (بیابانگرد و همکاران، ۱۳۸۵).
نظریه خودکارآمدی: یکی دیگر از ساختارهای انگیزش که فهم موفقیت دانش آموزان مطرح بوده و در سه دهه گذشته توجه قابلملاحظهای را از سوی پژوهشگران تعلیم و تربیت به خود اختصاص داده است، مفهوم خودکارآمدی است. آشر و پاجارز[۳۹] (۲۰۰۶)، ادراک خودکارآمدی مفهومی است که با نام بندورا پیوند خورده و با پژوهشهای وی در عرصه روانشناسی پدیدار شده است. در حوزه یادگیری و آموزش، خودکارآمدی به ارزشیابیهای شخصی دانش آموزان از قابلیت های عمل به تکلیف اشاره می کند. یعنی آنها توانایی موفق شدن در آن تکلیف را دارند یا خیر (نقل از بیابانگرد و همکاران، ۱۳۸۵). اظهار میدارند که باورهای خودکارآمدی دانش آموزان، نقش کاملی در انگیزش تحصیلی، یادگیری و پیشرفت آنها ایفا می کند.
نظریه اسناد: از میان نظریه های شناختی، نظریه هایی که چگونگی تفکر افراد درباره علتهای موفقیت و شکستشان را به عنوان تعیینکننده های اصلی انگیزش به حساب می آورند به نام نظریه های اسنادی معروف میباشند. در حوزه تحصیلی، دانشآموزی که در آزمون موفق می شود یا شکست میخورد، در علتیابی این موفقیت یا شکست، چه عاملی یا پدیدهای را تعیینکننده و مسؤل میدانند؟ بنابرین، اسناد به علت ادراکشده یک پیامد اطلاق می شود و عبارت است از توضیح فرد در مورد علت رخداد یک پدیده یا علت پیامدهای گوناگون (نقل از بیابانگرد و همکاران، ۱۳۸۶). نظریه اسنادی به ما کمک می کند تا دریابیم چگونه دانش آموزان، موفقیت و شکست خود را توضیح می دهند و چگونه این توضیحات در انگیزه آنها برای رفتارهای پیشرفت در آینده تأثیر می گذارد.
نظریه انگیزش درونی-بیرونی: میل تایدو و سونای[۴۰] (۲۰۰۳)، انگیزش درونی را انگیزشی که از عواملی، همچون علاقه یا کنجکاوی سرچشمه بگیرد نامیده است. بنا به تعریف ریان و دسی[۴۱](۲۰۰۰)، انگیزش درونی تمایل ذاتی برای جستجو و تسخیر چالشها به عنوان اهداف فردی و علایق شخص است. و بر اساس تعریف فرچایلد[۴۲] و همکاران (۲۰۰۵)، انگیزش درونی، تحریک شدن و تعقیب کردن یک فعالیت صرفاً به دلیل لذت و ارضایی که از خود آن فعالیت بر میخیزد، است. انگیزه درونی از عوامل کلیدی انگیزه تحصیلی بشمار میرود.
نظریه هدفگرایی: به اعتقاد استیپک[۴۳]، (۱۹۸۸) بحث در مورد انگیزه ها، بدون توجه به هدفها دشوار است. میهر[۴۴](۱۹۹۵) هدفها به عنوان مقاصد شناختی که در موقعیت پیشرفت وجود دارند، تعریف کردهاست. در سالهای اخیر، نظریه های شناختی بر نقش هدفها در انگیزش پیشرفت تأکید ویژهای نموده اند. با دقت در عناصر و محتوای نظریه های ذکرشده میتوان به مؤلفه های مشترک بین نظریه ها دست یافت. پس از برسی عناصر مشترک، سه مفهوم عمده از خانواده بزرگ نظریه های شناختی در آموزش و پرورش یعنی نیاز (انگیزش) پیشرفت در یادگیری، خودکارآمدی یا خود توانمندی در یادگیری و انگیزش درونی برای یادگیری را میتوان استخراج کرد (نقل از ملک محمودی، ۱۳۹۲).
الف- نیاز پیشرفت در یادگیری: موتور محرکه اولیه رفتار را میتوان نیازمندی فرد به پیشرفت تلقی کرده عامل مؤثر بر تمایل نزدیک شدن به تکلیف، احساس نیاز به پیشرفت است. از این رو به عنوان اولین مؤلفه انگیزش تحصیلی در پژوهش حاضر نیاز فرد به پیشرفت در یادگیری در نظر گرفتهشده.