وآورآ
رویکرد
اهداف
اول: ارتباط دهنده
۱-برقراری ارتباط میان اطلاعات، معلم ودانشآموز
۲-کاهش محددیتهای زمانی و مکانی
دوم: هدایت کننده
۱-دسترسی آسان به منابع جدید آموزشی
۲-دست یابی به مواد آموزشی با کیفیت بالاتر
سوم: تسهیل کننده
۱-افزایش کیفیت یادگیری در دانش آموز
۲-تسهیل ارتباط میان مدیر دروس، معلم و دانشآموز
چهارم: ابزار طراحی و تولید
۱-ایجاد مواد آموزشی تعاملی
۲-ایجاد مواد آموزشی با کیفیت بالا
اکنون با بحث جامعه اطلاعاتی[۴۵] و رسالت آموزش و پرورش در تربیت افراد برای زندگی در این جامعه و اهمیت استفاده از فنآوریهای اطلاعات و ارتباطات در غنیسازی محتوا و شکل ارائه اطلاعات به دانشآموزان، توازن جدیدی میان اهداف آموزش قدیم و جدید را به کمک فنآوریهای جدید طلب میکند. (پلگرام و لاو[۴۶]، ۲۰۰۳)
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۸- پایههای نظری فنآوری آموزشی
۲-۸-۱- سقراط[۴۷] (۴۶۹-۳۹۹ پیش از میلاد)
از نخستین کسانی که به روش فعال یاددهی- یادگیری توجه نمود سقراط بود. او خود را مامای دانایی میخواند زیرا سقراط در گفت وگو با دیگران آنان را یاری میداد تا اندیشههایی که روان آن آبستن آن ها بود پدید آید. (نقیب زاده، ۱۳۸۱) در روش سقراطی فراگیر خود فعالیت کرده و در جست و جوست. او بارها تاکید کرده است که نباید اطلاعات و دانش را به افراد منتقل کرد. (نقل از جان قلی، ۱۳۹۱)
۲-۸-۲- ونت[۴۸] (۱۹۲۰-۱۸۳۲)
ویلهلم ونت را بنیان گذار روانشناسی تجربی میدانند. او نقش فراگیر را پردازشگر فعال اطلاعات میدانست. او معتقد بود توجه به بخش فعال یادگیری تحت تاثیر عواملی هم چون ساختار ذهنی فراگیر، انگیزش و حافظه قرار دارد ودرک بخش فعال یادگیری ساختارهای دانش فراگیران را مورد استفاده قرار میدهد. یادگیری از نظر او زمانی اتفاق میافتد که وقایع ادارک شده در حافظه ذخیره شوند. (گایر، نقل از جان قلی ۱۳۹۱)
۲-۸-۳- ابینگهاوس[۴۹] (۱۹۰۹-۱۸۵۰)
ایشان را نجات دهنده روانشناسی از یوغ فلسفه میدانند. بدین منظور نشان داد که فرآیندهای عالیتر ذهنی مربوط به یادگیری و حافظه را میتوان به طور آزمایشی مطالعه کرد. ابینگهاوس به جای روش قدیمی که در آن فرض میشد که تداعی از پیش تشکیل یافته است و باید آن را از راه تفکر و تعمق مطالعه کرد، فرایند تداعی رادر ضمن شکلگیری آن مورد مطالعه قرار داد. پژوهشهای ابینگهاوس در مطالعات فرایند انقلابی ایجاد کرد. او به جای فرضیه پردازی نشان داد که قانون بسامد چگونه عمل میکند. ابینگهاوس فرآیندهای عالیتر ذهن را به آزمایشگاه کشاند، جایی که از آن زمان تاکنون قرار داشته است. (هرگنهان و السون[۵۰]، ترجمه سیف ۱۳۹۱، ص۸۴)
۲-۸-۴- لوین[۵۱] (۱۹۴۷- ۱۸۹۰)
کرت لوین روانشناس، به خاطر ارائه الگوی “یادگیری تجربی” و فعالیتش در باره “پویایی گروهی” در حوزه آموزش و پرورش شناخته شده است و اغلب لوین را به عنوان بنیان گذار پویایی گروهی میشناسند. (گلشن فومنی ۱۳۷۶، نقل از جان قلی ۱۳۹۱) از موارد استفاده از پویایی گروهی میتوان شرکت در گروههای درسی کلاسی، تدریس گروهی، ترکیب کلاس و بازده آموزشی نام برد.
۲-۸-۵- ویگوتسکی[۵۲] (۱۹۳۴-۱۸۹۶)
او متخصص روانشناسی تربیتی بود و از مفاهیم مهمی که طرح کرد میتوان “ناحیه تقریبی رشد” را نام برد. او معتقد بود که کودک برای یادگیری تکالیفی که در سطح خاصی از رشد قرار دارد باید به آن مرحله از رشد رسیده باشد. مفهوم دیگری که ویگوتسکی مطرح کرد، مفهوم “یادگیری به کمک دیگران” است. او معتقد بود “کارکردهای عالی ذهن” همانند توانایی تمرکز بر حافظه، یا تفکر در قالب نمادها، مخصوص انسانهاست و با تدریس تقویت میشود. (بیابانگرد، ۱۳۸۴)
۲-۸-۶-گانیه[۵۳] (۲۰۰۲-۱۹۱۶)
گانیه که در زمینه آموزش دارای شهرت زیادی است کتاب “شرایط یادگیری” را نوشته است. نظریه گانیه عبارت است از یک طبقهبندی از بازدههای یادگیری، شرایط خاص یادگیری مورد نیاز برای دسترسی به هر یک از این بازدهها و رویدادهای آموزشی نه گانه که شامل (جلب توجه، آگاه ساختن یادگیرنده از هدف، تحریک یادآوری پیشنیازهای مربوطه، ارائه محرک، «راهنمایی یادگیری»، فراخوان عملکرد، تدارک بازخورد، ارزیابی عملکرد، افزایش یاد داری و انتقال) می باشد، است. (گانیه، ترجمه نجفی زند ۱۳۷۳)
۲-۸-۷-مریل[۵۴] (۱۹۳۷)