عوامل آسیب پذیری
عواملی وجود دارند که باعث میشوند بعضی مردم در مقابل PTSD آسیبپذیرتر از دیگران باشند. عواملی که جزو خصوصیات شخصیتی افراد به حساب میآیند که آمادگی ابتلا به PTSD را دارند، شناسایی شده است. این عوامل عبارتند از: ۱- تمایل به برعهده گرفتن مسئولیت شخصی در رویداد آسیبزا و بدبختی کسانی که در آن حضور داشته اند، ۲- عوامل رشد، مانند جدایی از والدین یا زندگی خانوادگی بیثبات در اوایل کودکی، ۳- سابقه PTSD در خانواده، و ۴- وجود سطوح بالای اضطراب یا اختلالات روانی پیش از رویداد آسیبزا.
جالب اینجا است که ضریب هوشی پایین نیز یکی از عوامل آسیبپذیری است، و بهترین پیش بینی کننده مقاومت بالا در مقیاس PTSD، ضریب هوشی بالا است. علت می تواند این باشد که بین سطح IQ و ایجاد راهبردهای مقابلهای برای مبارزه با آسیب روانی یا استرس، رابطه وجود دارد. سایر عوامل مهم و پیش بینی کننده ابتلا به PTSD، تجربه هایی است که افراد قربانی از رویداد آسیبزا، در زمان وقوع آن، دارند. از جمله این تجربهها میتوان موارد زیر را نام برد: عارضههای گسستگی (مثلاً احساس دیپرسونالیزیشن، تجربه های جدا شدن روح از بدن، آهسته شدن زمان، و فراموشی) و این باور که فرد در شرف مردن است. اهمیت این تجربهها را احتمالاً به این صورت میتوان توضیح داد که فرد، در زمان وقوع رویداد آسیبزا، اطلاعات را چگونه پردازش و ذخیره می کند: موضوعی که در بعضی نظریه های مربوط به عوارض PTSD، بحث مهمی را به همراه میآورد )گنجی،۱۳۸۹).
۲-۱۲-۱-نظریه باورهای در هم شکسته
اکثر مردم جهانبینی مثبت دارند، دنیا را مکانی نیک و امن میدانند، انسانها را موجوداتی خوب، با اخلاق، و خوش نیت و خود را نیز افرادی ارزشمند به حساب می آورند. بنابرین، وقتی رویداد آسیبزایی رخ میدهد و این جهانبینی را شدیداً به چالش میکشد (مثلاً مورد تهاجم واقع شدن از طرف افراد ناشناس یا قربانی شدن در تصادف وحشتناک رانندگی، به علت خلافکاری دیگران) فرد در حالت شوک ناباوری، و تناقض قرار میگیرد. این رویداد، باورهای بنیادین را به چالش میکشد، فرد را در حالت «خیال» قرار میدهد، و بر انطباق او با آسیب روانی در بلندمدت تاثیر منفی می-گذارد، زیرا فرد مجبور می شود در باورهای خود نسبت به دنیا تغییر دهد. اما هر چند این موضوع ممکن است تبیین منطقی بر این واقعیت باشد که چرا بعضی افراد، بعد از رویداد آسیبزا، دچار شوک و بیحسی هیجانی میشوند، اسناد و شواهد آن را کاملاً تأیید نمیکنند. پارادوکس اینجا است: کسانی که ناامن بودن دنیا را تجربه کرده اند (یعنی رویداد آسیبزایی را قبلاً تجربه کرده اند) بیشتر به PTSD دچار میشوند تا کسانی که اعتقاد دارند دنیا جای امن و خوبی است(گنجی،۱۳۸۹).
۲-۱۲-۲-نظریه شرطیسازی
کین و همکارانش (۱۹۸۵) اعتقاد دارند که چون در کارنامه PTSD همیشه میتوان رویداد آسیبزایی را شناسایی کرد، منطقی است که بتوانیم بسیاری از عارضههای PTSD را به شرطیسازی کلاسیک مربوط بدانیم. به این صورت که، آسیب (محرک غیر شرطی، UCS) با محرکهای موقعیتی پیوند میخورند. محرکهای موقعیتی نیز با مکان و زمان آسیب (محرک شرطی، CS) پیوند میخورد. در آینده، وقتی فرد با همان محرکهای موقعیتی (یا محرکهای مشابه آن) روبرو می شود، در او همان برانگیختگی و ترسی ایجاد می شود که در طول آسیب آن ها را تجربه کردهاست. مثلاً برای بازمانده زمین لرزه، دیدن توده آجر روی زمین می تواند در او واکنش شدید برانگیختگی، ترس و از جا پریدن را موجب شود. زیرا اینگونه محرکها ترسی را که به هنگام زمین لرزه تجربه شده است تداعی میکنند. نظریه شرطیسازی اعتقاد دارد که این گونه واکنشهای ترس از بین نمیرود، زیرا افراد هم واکنشهای اجتنابی فیزیکی و هم واکنشهای اجتنابی شناختی ایجاد میکنند و در نتیجه نمی توانند این گونه محرکها را کاملاً پردازش کنند و به این ترتیب، اجازه نمیدهند تداعیهای بین محرکها و آسیب از بین رود. کاهش در ترس، که نتیجه واکنشهای اجتنابی است، آن ها را تقویت می کند و باعث تداوم عارضههای PTSD می شود. در ایجاد PTSD احتمالاً عنصری از شرطیسازی کلاسیک وجود دارد، زیرا محرکهای رسماً خنثی عموماً میتوانند بروز عارضههای PTSD را موجب شوند. همچنین تحقیقات نشان داده است که افراد مبتلا به PTSD، نسبت به افراد سالم، در محیط آزمایشگاهی، واکنشهای شرطی را زودتر نشان می دهند. با این حال، شرطیسازی کلاسیک برای PTSD توضیح کاملی ارائه نمیدهد. این نظریه توضیح نمی دهد که چرا بعضی افراد، بعد از تجربه آسیب، به PTSD دچار میشوند و بعضی دیگر دچار نمیشوند و همچنین نمیتوانندبسیاری از عارضههای مختص PTSD را، که به ندرت در سایر اختلالات اضطرابی یافت می شود، مثل عارضههای «تجربه-دوباره» تجربه های گسستی و بسیاری از عارضههای دیگر، توضیح دهد(گنجی،۱۳۸۹).
۲-۱۲-۳-نظریه پردازش هیجانی
راتبام[۷۲] و همکارانش (۱۹۸۹) معتقدند که ماهیت افراطی و قوی رویداد آسیبزا در PTSD، در حافظه، تصویری از آسیب ایجاد میکند که با قدرت با سایر جزئیات موقعیتی (محیطی) مربوط به آن تداعی می شود (مثلاً اگر فرد در تصادف رانندگی به شدت مجروح شده باشد، محرکهایی مثل جاده، اتومبیل، بیمارستان، و حتی کلاً مسافرت، کاهی شبکه ترس در حافظه را فعال می کند) اجتناب از هر محیطی که شبکه ترس را فعال می کند باعث می شود که فرصت چندانی پیش نیاید تا فرد مبتلا به PTSD، تداعیهای بین ترس و محرکهای عادی و روزمره زندگی را تضعیف کند. این نظریه در بعضی عناصر خود با نظریه شرطیسازی شریک است. اما چند تفاوت عمده دارد. اولاً نظریه پردازش هیجانی[۷۳]اعتقاد دارد که تجربه های آسیبزای شدید، آنقدر در فرد تاثیر میگذارند که باعث میشوند در ذهن او سری تصاویر و تداعیهایی ایجاد شود که با تصاویر و تداعیهای حاصل از تجربه های زندگی روزمره خیلی تفاوت دارند. برای مثال، اگر آسیب شدید با بعضی محرکها تداعی شود (مثلاً بعد از مورد حمله واقع شدن در کوچهای خلوت) این تجربه همه تداعیهای مثبت حاصل از تجربه های پیشین با آن محرک (آن کوچه) را باطل می کند، ثانیاًً، آسیب نه تنها باعث ایجاد محرکهایی می شود که واکنشهای شدید به وجود می آورند، باورهای قبلی فرد درباره امن بودن دنیا را نیز از بین میبرد، در نتیجه، تعدادی محرک دیگر نیز به وجود می آید که ایجاد واکنش ترس، از جا پریدن، و هوشایری مفرط را موجب میشوند.
نظریه پردازش هیجانی مثالی است از آن دسته نظریه هایی که سعی کرده اند، با تبیین این که چگونه واکنشهای ترس آموخته، ذخیره و آغاز می شود و این که چگونه رویداد آسیبزا باورهای افراد درباره خود و دنیا را تغییر میدهند، PTSD را نیز تبیین کنند. این گونه نظریه ها به نظریه های پردازش اطلاعات معروف شده است، زیرا توضیح می دهند که چگونه خاطرات ترس در شبکه های ترس ذخیره و فعال میشوند. همچنین، این نظریه ها باعث ظهور روان درمانیهایی شدهاند که به تغییر دادن شبکه ترس ناشی از تجربه آسیبزا میپردازند. به علاوه نظریه مربوط به PTSD اخیراًً برای تبیین این موضوع مورد استفاده قرار گرفته است که چرا افرادی که قبل از آسیب درباره دنیا عقایدی نسبتاً ثابت و انعطاف ناپذیر دارند، عملاً در مقابل PTSD آسیب پذیرند(گنجی،۱۳۸۹).
۲-۱۲-۴-شکست روانی