|
|
(Zhan & Alan, 2003)
با این حال، یکی از مهمترین تعاریف مورد بحث و پذیرش توسط زیتمال (۱۹۸۸) ارائه شده است که بیان می کند “ارزش درک شده ارزیابی کلی مشتری از سودمندی محصول(خدمت) است بر مبنای ادراکات ار آنچه که دریافت نموده و آنچه که از دست داده است”. سانچز[۴۳] و همکاران (۲۰۰۷) بیان کردند که تعریف ارائه شده از سوی زیتمال ۱۹۸۸ ارزش درک شده را بصورت یک سازه تک بعدی درنظر میگیرد که می تواند تنها با پرسش در مورد نرخ ارزشی که دریافت نموده اند اندازه گیری شود. طبق این تعریف زیتمال ۴ تعریف بالقوه از ارزش را تعیین نمود: ارزش، قیمت پایین است. ارزش، آنچه که یک فرد از یک خدمت/محصول میخواهد است. ارزش، کیفیت است که مشتری از پرداخت قیمت دریافت می کند. ارزش، آنچه که مشتریان بخاطر آنچه که از دست می دهند بدست میآورند. در همین راستا سانچز و همکاران در سال ۲۰۰۶ تعدادی از مزایا و هزینهها را پیشنهاد نموده اند که در جدول شماره ۲-۶ ملاحظه می شود. جدول شماره ۲‑۶- مولفههای مفهوم سازی سود-هزینه درک مشتری از ارزش
سود
هزینه
فواید اقتصادی
قیمت
فواید عاطفی
زمان
فواید اجتماعی
کار و تلاش
فواید رابطه ای
خطر و ریسک
ناراحتی
بنا به گفته نویسندگان فواید اقتصادی مربوط به پسانداز نقدی مشتری در زمان خرید محصول یا خدمات (یعنی خرید محصول/خدمت با قیمت پایینتر) است. فواید عاطفی بعنوان احساسات مثبت مشتری در زمانی است که محصول یا خدمتی را میخرد و فواید اجتماعی از مشخصات محصول یا خدمت برای ارتقا مفهوم اجتماعی بودن(یعنی موقعیتهای اجتماعی) دریافت می شود. بعلاوه، نویسندگان شرح می دهند که فواید رابطهای زمانی که یک شرکت بتواند بارها ارزش بالا به یک مشتری انتقال نماید دریافت می شود (Sanchez et al., 2006). سپس سانچز و همکاران (۲۰۰۶) هزینه های قیمت را بعنوان هزینه های مالی مواجه شده توسط مصرف کنندگان بر میشمارند (یعنی اگر قیمت مورد انتظار از یک محصول یا خدمت بالاتر شود، مصرف کننده تصمیم میگیرد که آیا آن را تهیه نماید). بنا به گفته این نویسندگان هزینه های زمانی میزان زمانی است که مشتریان در جستجو و خرید محصولات یا خدمات صرف می کنند و هزینه های تلاش و کار، انرژی فیزیکی صرف شده توسط مشتریان برای جستجو، یافتن و خرید محصول یا خدمت را شامل می شود. همچنین نویسندگان پیشنهاد می کنند که ریسک شانسی است که پیامدهای منفی از خرید یا مصرف محصول یا خدمت را دارد و ناراحتی موردی است که مشتریان تجربه بدی از استفاده از خدمت/محصول دارند (Sanchez, Callarisa, & Rodriguez, 2006).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
با این وجود پژوهشگران دیگری با این مفهوم درک مشتری از ارزش یعنی مبادله ای میان هزینهها و فواید موافق نیستند. بازبینی گسترده ای از ادبیات نشان داد که به ارزش درک شده به روشهای مختلف نگریسته شده است و برای صاحب نظران و پژوهشگران رسیدن به توافق درباره ابعاد و اندازه گیری درک مشتری از ارزش بسیار دشوار بوده است. یافته ها پیشنهاد می کند که درک مشتری از ارزش یک سازه پویایی است که متشکل از چهار بعد میباشد: ارزش اکتسابی، ارزش تعاملی، ارزش استفاده و ارزش بازخرید: (Parasuraman, A; Grewal, D, 2000);. ارزش اکتسابی ارزشی است که خریدار اعتقاد دارد که هنگام بدست آوردن محصول یا خدمت کسب می کند. ارزش معامله تفاوت میان قیمت مورد نظر مصرف کننده و قیمت پیشنهاد ارزش استفاده سود باقیمانده است که ناشی از استفاده از محصول یا خدمت است. ارزش بازخرید سود در زمان معامله یا پایان عمر (محصول) یا اتمام(برای خدمت) است. بعلاوه یافته ها، شس[۴۴] و همکاران در سال ۱۹۹۱ درک مشتری از ارزش را به پنج بعد تقسیم نمودند: ارزش اجتماعی، عاطفی، کارکردی، معرفتی و شرطی در حالیکه وودال (۲۰۰۳) پنج نکته دیگر را بیان نمود: یعنی ارزش خالص، بازاریابی، مشتق شده، فروش و منطقی. همچنین مطالعه سووینی و همکاران در سال ۲۰۰۱ ، چهار جنبه از این سازه را نشان میدهد: ارزش عاطفی، اجتماعی و دو ارزش کارکردی در اصطلاحات قیمت/ارزش و کیفیت/عملکرد. (Sweeney & Soutar, 2001). همانطور که ملاحظه می شود یک پیچیدگی ذاتی در این حوزه از پژوهش وجود دارد و تعیین کمیت درک مشتری از ارزش دشوار میباشد. علاوه بر این، درک مشتری از ارزش می تواند با بهره گرفتن از هم رویکرد تک بعدی (Ulaga & Eggert, 2006) و هم رویکرد چند بعدی (Sweeney & Soutar, 2001; Sheth & Bruce, 1991) بسته به نتایج دلخواه اندازه گیری شود.آلوز[۴۵] (۲۰۱۱) پیشنهاد نمود که در زمان جستجو برای شناخت اثرات ارزش درک شده بر سازههای دیگر، همانند رضایتمندی و وفاداری، رویکرد تک بعدی باید استفاده شود. مروری بر ادبیات بازاریابی نشان میدهد که درک مشتری از ارزش یک عامل تعیین کننده در رضایتمندی مشتری است (Yang & Peterson, 2004). بطور خاص، رضایتمندی مشتری بعنوان یک ارزیابی پس از مصرف توسط مصرف کننده خدمت/محصول دیده می شود و ادعا می شود که ارزش اثر مستقیم بر رضایتمندی مشتری از فراهمکننده دارد (Sanchez, Callarisa, & Rodriguez, 2006). چنانچه مشتریان احساس نکنند که بهای پولشان را بدست آوردهاند نمی توانند کاملاً از محصول یا خدمت راضی باشند. یانگ و الیور نشان دادند که ارزش مشتری می تواند بعنوان یک سازه مبتنی بر شناخت باشد درحالیکه رضایتمندی مشتری یک پاسخ ارزیابی و سببی است (Yang & Peterson, 2004). همچنین یانگ و همکاران به این نتیجه رسیده اند که ارزش درک شده پیشایندی بر رضایتمندی مشتری است و یک فراهمکننده برای افزایش رضایتمندی خدمت باید تلاشش را صرف بهبود ارزش درک شده توسط مشتریان نماید (Yang & Peterson, 2004). همچنین، مشتریان تا زمانی وفاداری خود را توسعه می دهند که فراهمکننده قادر به ارائه ارزش برتر نسبت به رقبا باشد. پژوهشگران در پژوهش خود نشان دادند که ارزش درک شده نه تنها بر فاز خرید مجدد اثر گذار است بلکه بر رضایتمندی مشتری، تمایل به سفارش و رفتار برگشتی درفاز پس از خرید نیز اثرگذارخواهد بود. پژوهشها نشان می دهند که این رابطه مثبت میان درک مشتری از ارزش و وفاداری در مضامین و مفاهیم مختلفی از جمله بانکداری آنلاین دیده شده است (Yang & Peterson, 2004).
Merode, G. G.; Groothuis, S. & Hasman, A. (2004), “Enterprise resource planning for hospitals”, International Journal of Medical Informatics, 73(6), 493—۵۰۱٫ Momoh, A.; Roy, R. & Shehab, E. (2010), “Challenges in enterprise resource planning implementation: state-of-the-art”, Business Process Management Journal, Vol. 16(4), 537-565. Moohebat, M. R.; Asemi, A. & Jazi, M. D. (2010), “A Comparative Study of Critical Success Factors (CSFs) in Implementation of ERP in Developed and Developing Countries”, International Journal of Advancements in Computing Technology, 2(5), 99-110. Morton, N. A. & Hu, Q. (2008), “Implications of the fit between organizational structure and ERP: A structural contingency theory perspective”, International Journal of Information Management, 28(5), 391–۴۰۲٫ Mottaghi, H. & Akhtardanesh, H. (2010), “Applying Fuzzy Logic in Assessing the Readiness of the Company for Implementing ERP”, World Applied Sciences Journal 8 (3), 354-363. Motwani, J.; Subramanian, R. & Gopalakrishna, P. (2005), “Critical factors for successful ERP implementation: Exploratory findings from four case studies”, Computers in Industry, 56(6), 529–۵۴۴٫ Motwani, J., Mirchandani, D.; Madanc, M. & Gunasekaran, A. (2002), “Successful implementation of ERP projects: Evidence from two case studies”, Int. J. Production Economics, 75(1-2), 83–۹۶٫ Musaji, Y. F. (2002), “Integrated Auditing of ERP Systems”, John Wiley & Sons, Inc. All rights reserved. Published by John Wiley & Sons, Inc., New York mySAP ERP Solution Map, 2005; Ng, C. S. P.; Gable, G. G. & Chan, T. (2002), “An ERP-client benefit-oriented maintenance taxonomy”, The Journal of Systems and Software, 64(2), 87–۱۰۹٫ Ng, J. K.C. & Ip, W.H. (2003), “Web-ERP: the new generation of enterprise resources planning”, Journal of Materials Processing Technology, 138(1-3), 590–۵۹۳٫ Nicolaou, A. I. (2004), “Quality of postimplementation review for enterprise resource planning systems”, International Journal of Accounting Information Systems, 5(1), 25– ۴۹٫ Nicolaou, A. I. & Bhattacharya, S. (2006), “Organizational performance effects of ERP systems usage: The impact of post-implementation changes”, International Journal of Accounting Information Systems, 7(1), 18– ۳۵٫ Nicolaou, A. & Bhattacharya S., (2008), “Sustainability of ERPS performance outcomes: The role of post-implementation review quality”, International Journal of Accounting Information Systems, 9(1), 43–۶۰٫ Niefert, W. (2009), “SAP® Business ONE Implementation”, Production Reference: 1220509 Published by Packt Publishing Ltd.32 Lincoln RoadOltonBirmingham, B27 6PA, UK. ISBN 978-1-847196-38-5. Nieuwenhuyse, I. V.; Boeck, L. D.; Lambrecht, M. & Vandaele, N. J. (2011), “Advanced resource planning as a decision support module for ERP”, Computers in Industry, 62(1), 1–۸٫ Nikookar, G., Safavi, S.Y., Hakim, A. & Homayoun, A. (2010), “Competitive advantage of enterprise resource planning vendors in Iran”, Information Systems, Vol. 35(3), pp.271–۲۷۷٫ O’Connor, J. T. & Dodd, S. C. (2000), “Achieving integration on capital projects with enterprise resource planning systems”, Automation in Construction 9(5-6), 515–۵۲۴٫ O’Leary, D. (2000), “Enterprise resource planning systems: systems, life cycle, electronic commerce, and risk”, Cambridge, MA: Cambridge University Press. O’Leary, D. E. (2004), “On the relationship between REA and SAP”, International Journal of Accounting Information Systems, 5(1), 65– ۸۱٫ Olhager, J. & Selldin, E. (2003), “Enterprise resource planning survey of Swedish manufacturing firms”, European Journal of Operational Research, 146(2), 365–۳۷۳٫ Ou, C.-W. ; Chou, S.-Y. & Chang, Y.-H. (2009), “Using a strategy-aligned fuzzy competitive analysis approach for market segment evaluation and selection”, Expert Systems with Applications 36 (2009) 527–۵۴۱ Padhi, S. N. (2011), “SAP® ERP Financials and FICO Handbook”, Jones and Bartlett Publishers, LLC, United States of America. Pan, K.; Nunes , M. B. & Peng, G. C. (2011), “Risks affecting ERP post-implementation Insights from a large Chinese manufacturing group”, Journal of Manufacturing Technology Management, 22(1), 107-130. Park , J.-H.; Suh, H.-J. & Yang, H.-D. (2007), “Perceived absorptive capacity of individual users in performance of Enterprise Resource Planning (ERP) usage: The case for Korean firms”, Information & Management, 44(3), 300–۳۱۲٫ Peslak, A. R. (2006), “Enterprise resource planning Success An exploratory study of the financial executive perspective”, Industrial Management & Data Systems, 106(9), 1288-1303. Pham, D.T. (2008), “ERP Systems and Organisational Change A Socio-technical Insight”, Springer-Verlag London Limited. PLANT, R. & WILLCOCKS, L. (2007), “CRITICAL SUCCESS FACTORS ININTERNATIONAL ERP IMPLEMENTATIONS: A CASE RESEARCH APPROACH”, Journal of Computer Information Systems, Vol. XLVII( 3), 60-71. Plaza, M. & Rohlf, K. (2008), “Learning and performance in ERP implementation projects: A learning-curve model for analyzing and managing consulting costs”, Int. J. Production Economics, 115(1), 72– ۸۵٫ Pollock, N. & Williams, R. (2010), “e-Infrastructures: How do we know and understand them? Strategic ethnography and the biography of artefacts”, Computer Supported Cooperative Work (CSCW), 1-36. Poon, P.-L. & Yu, Y. T. (2010), “Investigating ERP systems procurement practice: Hong Kong and Australian experiences”, Information and Software Technology, 52(10), 1011–۱۰۲۲٫ Portougal, V. & Sundaram, D. (2006), “Business processes: operational solutions for SAP implementation”, Published in the United States of America by IRM Press (an imprint of Idea Group Inc.). Poston, R. & Grabski, S. (2001), “Financial impacts of enterprise resource planning implementations”, International Journal of Accounting Information Systems, 2(4), 271–۲۹۴٫ Ptak, C. A. (2004), “ERP Tools, Techniques, and Applications for Integrating the Supply Chain”, ST. LUCIE PRESS A CRC Press Company Boca Raton London New York Washington, D.C. Quattrone, P. & Hopper, T. (2005), “A _time–space odyssey_: management control systems in two multinational organizations”, Accounting, Organizations and Society 30(7-8), 735–۷۶۴٫ Rajagopal, P. (2002), “An innovation—diffusion view of implementation of enterprise resource planning (ERP) systems and development of a research model”, Information & Management, 40(2), 87–۱۱۴٫ Ramayah, T. & Lo, M.-C. (2007), “Impact of shared beliefs on ‘‘perceived usefulness’’ and ‘‘ease of use’’ in the implementation of an enterprise resource planning system”, Management Research News, 30(6), 420-431. Raschke, R. L. (2010), “Process-based view of agility: The value contribution of IT and the effects on process outcomes”, International Journal of Accounting Information Systems, 11(4), 297–۳۱۳٫ Rasmy, M.H; Tharwat A. & Ashraf, S. (2005), “Enterprise Resource Planning (ERP) Implementation in the Egyptian Organizational Context”, In European and Mediterranean Conference on Information Systems; Cairo, Egypt: Citeseer. Razmi, J.; Sangari, M. S. & Ghodsi, R. (2009), “Developing a practical framework for ERP readiness assessment using fuzzy analytic network process”, Advances in Engineering Software, 40(11), 1168–۱۱۷۸٫ Rom, A. & Rohde, C. (2007), “Management accounting and integrated information systems: A literature review”, International Journal of Accounting Information Systems 8(3), 40–۶۸٫ Rose, J. & Kræmmergaard, P. (2006), “ERP systems and technological discourse shift: Managing the implementation journey”, International Journal of Accounting I nformation Systems, 7(3), 217–۲۳۷٫ Salmeron, J. L. & Lopez, C. (2010), “A multicriteria approach for risks assessment in ERP maintenance”, The Journal of Systems and Software, 83(10), 1941–۱۹۵۳٫ Samaranayake, P. (2009), “Business process integration, automation, and optimization in ERP Integrated approach using enhanced process models”, Business Process Management Journal, 15(4), 504-526. Sammon, D. & Adam, F. (2010), “Project preparedness and the emergence of implementation problems in ERP projects”, Information & Management, 47(1), 1–۸٫
بنابراین میتوان نتیجه گیری کرد ۳ هفته تمرین مقاومتی BFR تأثیر معناداری بر ۱RM جلو پا دارد. سطح معناداری ۰۵/۰P≤ در نظر گرفته شده است.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
۵-۱ – مقدمه
در این فصل ابتدا گزارشی از خلاصه تحقیق که در چهار فصل گذشته به تفصیل به آن پرداخته شدهاست، ارائه می شود و سپس به بحث و بررسی درباره نتایج پژوهش و مقایسه آنها با نتایج پژوهشهای دیگر میپردازیم. در پایان پیشنهادهای کاربردی پژوهش حاضر و همچنین پیشنهادهای پژوهشی مطرح می شود.
۵-۲-خلاصه تحقیق
بر اساس نتایج برخی از مطالعات گذشته تغییر در قدرت و اندازه عضله پس از تمرینات مقاومتی به دلیل سازگاری عصبی و هورمونی ناشی از تمرین اتفاق میافتد[۳۱]. شدت۷۰-۸۰ درصد ۱RM تمرین مقاومتی که شدتی مناسب برای افزایش قدرت و اندازه عضله گزارش شدهاست، برای ایجاد تغییر در هورمونهای مربوط به افزایش قدرت و اندازه عضله نیز ضروریست [۸]. علیرغم توصیههای فراوان برای انجام تمرینات مقاومتی با شدت بالا (بیشتر از ۸۰ درصد ۱RM) برای پیشگیری از کاهش توده عضلانی در برنامه های مربوط به کاهش وزن مرتبط با سلامتی، این تمرینات با عوارض و آسیبهای متعددی همراه است [۴]. این موضوع بیانگر این است که تمرینات مقاومتی با شدت بالا برای برخی از افراد بویژه سالمندان و بیماران قلبی-عروقی دارای محدودیتهای اجرایی است. اخیراً شکل تازهای از تمرینات مقاومتی ارائه شدهاست که محدودیت اجرایی کمتری در مقایسه با تمرینات قدرتی با شدت بالا دارد و در عین حال اهدافی را که از تمرینات با شدت بالا انتظارمیرود، برآورده میسازد. این تمرینات که با شدت کم و جریان خون محدود شده انجام میشوند؛ به طور حیرتآوری در مدت زمان کوتاه باعث هایپرتروفی عضله و افزایش قدرت عضلانی می شود که این میزان سازگاری با سازگاریهای ایجاد شده در اثر تمرینات مقاومتی با شدت بالا برابری می کند[۲۷،۲۶]. ازاینرو، هدف از انجام این تحقیق بررسی اثر تمرینات مقاومتی با جریان خون محدود شده بر سطح سرمی هورمونهای مرتبط با قدرت و اندازه تودهعضلانی است. ۳۰ مرد جوان سالم با دامنه سنی ۲۴-۱۹ سال که داوطلب شرکت در مطالعه شدند، به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و به طورتصادفی در سه گروه تمرین مقاومتی کم شدت BFR (با شدت ۲۰ درصد۱RM، ۳ ست ۱۵ تکرار)، تمرین مقاومتی شدید بدون BFR (سه ست ۱۰ تکرار با شدت ۸۰ درصد ۱RM) و کنترل قرار گرفتند. هر دو گروه تمرینی هفته ای سه روز تمرینات اسکوات و جلو پا را بمدت سه هفته انجام دادند. سطح سرمی کورتیزول، تستسترون، GH و IGF-1 قبل و بعد از تمرین صبح و در حالت ناشتا اندازه گیری شد. برای مقایسه تفاوت میانگین متغیرها از آزمون آماری ANOVA استفاده شد. سطح معنیداری آماری ۰۵/۰ p<تعیین شد. تحلیل داده ها نشان داد تمرین مقاومتی BFR باعث افزایش معنیدار سطح سرمی کورتیزول، GH و IGF-1 در مقایسه با مقادیر پیش از تمرین شد (۰۵/۰p<). در گروه تمرین مقاومتی بدون BFR افزایش در سطح سرمی کورتیزول و GH (05/0p<) در مقایسه با مقادیر پیش از تمرین معنادار بود. بین سطوح سرمی GHو IGF-1 گروه تمرین BFR با گروه تمرین مقاومتی بدون BFR و گروه کنترل اختلاف معناداری مشاهده شد (۰۵/۰p<). این در حالیست که، بین سطح سرمی کورتیزول گروه تمرین BFR و گروه تمرین مقاومتی بدون BFR با گروه کنترل اختلاف معناداری مشاهده شد (۰۵/۰p<) و تفاوت بین گروه تمرین BFR با گروه تمرین مقاومتی بدون BFR معنادار نبود (۰۵/۰p˃).
۵-۳-بحث و نتیجه گیری
نتایج تحقیق حاضر نشان داد که مقدار ۱RM عضلات چهار سر ران (در حرکات جلوپا و اسکوات) در مردان جوان بعد از ۳ هفته تمرین مقاومتی کم شدت BFR (با شدت ۲۰ درصد ۱RM) درمقایسه با گروه کنترل و تمرین مقاومتی بدون BFR بطور معناداری افزایش یافت. این در حالیستکه تفاوت بین قدرت عضلانی گروه تمرین مقاومتی بدون BFR و کنترل به لحاظ آماری معنادار نبود. این یافته با نتایج تحقیقات برگومستر[۲۹] و همکاران (۲۰۰۳)، تاکارادا و همکاران (۲۰۰۰، ۲۰۰۲، ۲۰۰۴) و اب و همکاران (۲۰۰۶) همخوانی دارد [۱۰۱،۳۹،۳۵،۲۷،۲۶]. طول دوره تمرین در این تحقیقات بین ۲ تا ۱۶ هفته متفاوت بود. تاکارادا و همکاران(۲۰۰۲) نشان دادند که ۱RM اکستنسورهای زانو بعد از ۸ هفته تمرین مقاومتی کم شدت BFR حدود ۵۰ درصد افزایش یافت [۲۶]. در همین راستا، یاسودا و همکاران (۲۰۰۵) نشان دادند دو هفته تمرین مقاومتی کم شدت BFR، هفتهای دو روز میزان قدرت عضله را حدود ۱۴ درصد افزایش داد [۱۰۹]. مکانیسم دقیق درگیر در سازگاری قدرت عضلانی پس از تمرین مقاومتی کم شدت BFR بطور کامل شناخته نشده است. اگرچه تمرکز در مطالعات، بیشتر بر سازگاریهای محیطی مانند هایپرتروفی است، اما احتمالاً سازگاریهای عصبی نیز میتوانند نقش مهمی در افزایش قدرت عضلانی بازی کنند. بر اساس نتایج تحقیقات انجام شده، افزایش بکارگیری تارهای عضلانی تند انقباض در تمرین مقاومتی کم شدت BFR قویترین مکانیسم احتمالی شناخته شده است[۳۳،۲۷]. در زمینه سازگاریهای عصبی پس از تمرین مقاومتی کم شدت BFR، تحقیقات محدودی وجود دارد. یکی از سازگاریهای عصبی به تمرینات مقاومتی سنگین، افزایش سطح فعالیت ارادی عضله است. این در حالیست که مور[۳۰] و همکاران (۲۰۰۴) و کوبو[۳۱] و همکاران (۲۰۰۶) نشان دادند که این سازگاریهای عصبی پس از تمرین مقاومتی کم شدت BFR در افراد جوان اتفاق نمیافتد. محققان در این پژوهشها به این نتیجه رسیدند که به دلیل بالا بودن سطح فعالیت از ابتدای تمرین، تغییر بیشتر امکان پذیر نبود[۱۱۰،۳۸]. کوبو و همکاران (۲۰۰۶) در مقایسه تمرین مقاومتی کم شدت BFR با تمرین مقاومتی سنگین دریافتند که با وجود بالا بودن سطح فعالیت اولیه، فعالیت مقاومتی سنگین سطح فعالیت ارادی را افزایش داد؛ در حالیکه تغییری در سطح فعالیت ارادی پس از تمرین مقاومتی کم شدت BFR در مردان جوان مشاهده نشد[۳۸]. از اینرو، به نظر میرسد که سطح فعالیت ارادی، دلیل اصلی افزایش قدرت در پژوهش حاضر نیست. افزایش کم و غیر معنادار در اندازه دور ران، بیانگر افزایش در هایپرتروفی عضلانی پس از تمرین مقاومتی کم شدت BFR است. یکی از محدودیتهای تحقیق حاضر، عدم اندازه گیری دقیق هایپرتروفی عضلانی است. براساس نتایج تحقیقات انجام شده، حداقل ۴ هفته زمان لازم است تا برخی از اشکال هایپرتروفی پس از تمرینات مقاومتی شدید بدون BFR (تقریباً با شدت ۸۰ درصد ۱RM) اتفاق بیفتد. این در حالیستکه، نتیجه یک مطالعه موردی نشان داد که یک هفته تمرین مقاومتی کم شدت BFR با شدت ۲۰ درصد ۱RM باعث افزایش ۳ درصدی سطح مقطع عضلانی گردید[۵۱]. در پژوهشی دیگر، اب و همکاران (۲۰۰۵) افزایش ۵/۸ درصدی سطح مقطع عضلانی و یاسودا و همکاران (۲۰۰۵) نیز افزایش ۶ درصدی درسطح مقطع تارهای عضلانی نوع ۱ و ۲۸ درصدی در سطح مقطع تارهای عضلانی نوع۲ را پس از ۲-۳ هفته تمرین گزارش کردند. آنها در تحقیقات خود، برای اندازه گیری سطح مقطع عضلانی از روش تصویرسازی تشدید مغناطیسی[۳۲] (MRI) استفاده کرده اند[۱۰۹،۳۱]. شواهد رو به رشد نشان میدهد که هایپرتروفی عضلانی بعد از تمرین مقاومتی کم شدت BFR اتفاق میافتد [۱۰۹،۵۰، ۳۱،۲۷،۲۶]. اما دلایل واقعی افزایش اندازه عضله پس از این تمرینات، هنوز بطور کامل شناخته نشده است. افزایش سنتز پروتئینهای عضله برای ایجاد هایپرتروفی عضلانی ضروری است. تمرین مقاومتی حاد با شدت بالا باعث افزایش سنتز پروتئینهای عضله در چند ساعت اولیه پس از تمرین می شود و ۴۸ ساعت بعد از آن در همان سطح باقی میماند [۱۱۱،۱۱۲]. کمپلکس هدف پستانداری راپامایسن[۳۳] (mTORC1) نقش مهمی در تحریک سنتز پروتئینهای عضله پس از تمرین مقاومتی سنگین دارد (۴۶) و فعال شدن آبشاری کیناز۱ریبوزومی S6[34](S6K1) مسئول مرحله اول ترجمه بیان ژن و افزایش سنتز پروتئینهای عضله و هایپرتروفی عضلانی است. بر اساس شواهد پژوهشی موجود، تمرین مقاومتی کم شدت BFR باعث افزایش ۴۶ درصدی سنتز پروتئینهای عضله از طریق این مسیر درافراد جوان [۳۷] و ۵۶ درصدی در افراد سالمند [۳۴] می شود. تحریک این مسیر از طریق افزایش فسفوریلاسیون S6K1 که در پاسخ به تمرین مقاومتی اتفاق میافتد، با درصد تغییرات توده عضلانی ارتباط دارد [۱۱۳]. برخی از تحقیقات، کاهش پاسخ سنتز پروتئینهای عضله را به تمرین مقاومتی حاد گزارش کرده اند [۱۱۴]؛ در حالیکه از نظر زمانی نتایج برخی از تحقیقات بیانگر تأخیر در پاسخ [۱۱۰] و برخی دیگر عدم تأخیر در پاسخ [۳۴] سنتز پروتئینهای عضله به تمرین مقاومتی حاد است. فوجیتا و همکاران(۲۰۰۷) و فرای[۳۵] و همکاران (۲۰۱۰) افزایش معنادار GH را همزمان با افزایش سنتز پروتئینهای عضله، پس از تمرین مقاومتی کم شدت BFR گزارش کردند. اما نقش آن در پیامدهی مسیر mTOR هنوز شناخته نشدهاست[۳۷،۳۴]. تمرین مقاومتی کم شدت BFR باعث افزایش پاسخ غدد درون ریز به تمرین می شود [۱۱۴]. براساس نتایج تحقیق حاضر، بین سطح سرمی GH گروه تمرین مقاومتی کم شدت BFR با گروه تمرین مقاومتی بدون BFR و گروه کنترل پس از ۳ هفته تمرین، اختلاف معناداری مشاهده شد. این در حالیستکه تفاوت بین سطح سرمی GH گروه تمرین مقاومتی بدون BFR و کنترل به لحاظ آماری معنادار نبود. به بیان دیگر، محدود کردن جریان خون عامل مهمی در افزایش سطح سرمی GH است. زیرا با وجود پایین بودن قابل توجه شدت تمرین در گروهی که با محدودیت جریان خون مواجه شدند، میزان افزایش بعد از سه هفته تمرین، بیشتر از گروهی بود که تمرین مقاومتی با شدت بالا و بدون محدودیت جریان خون انجام دادند. ترشح GH متعاقب ورزش، به عواملی مانند ویژگیهای برنامه تمرینی بویژه شدت تمرین (۱۸)، نیازهای متابولیک و هیپوکسی [۵۲] بستگی دارد. افزایش سطح GH پس از تمرینات مقاومتی شدید تأیید شده است. اما این تمرینات با عوارض متعددی ازقبیل آسیبهای بافتی و مفصلی، التهاب (تورم) وکاهش کامپلیانس شریان مرکزی همراه است[۴] و محدودیتهای اجرایی برای برخی از افراد بویژه سالمندان و بیماران قلبی دارد. شواهد پژوهشی نشان میدهد افزایش سطح GH پس از تمرینات مقاومتی برای رشد عضلهاسکلتی ضروری است[۱۲]. افزایش معنادار سطح GH پس از تمرین مقاومتی شدید یک جلسهای نیز گزارش شده است. GH تنظیمکننده مثبت تکثیر سلولهای عضلانی و کبدی است. نتایج مطالعات در شرایط in vivo و in vitro نشان میدهد که درمان با GH با افزایش سنتز پروتئین و کاهش تجزیه پروتئین ارتباط دارد. اگرچه مسیرهای پیامدهی درگیر در تحریک سنتز پروتئینهای عضله توسط GH هنوز بطور کامل شناخته نشده است؛ اما نشان داده شده است که GH مسیرهای فسفاتیدیل اینوزیتول-۳ کیناز[۳۶] (PI3K) و کیناز۱ریبوزومی S6 (S6K1) را در فیبروبلاستهای ۳T3 فعال می کند. مسیر پیامدهی mTOR نیز نقش مهمی در تحریک سنتز پروتئینهای عضله پس از تمرین مقاومتی سنگین دارد. فعال شدن آبشاری S6K1 مسئول مرحله اول ترجمه بیان ژن و افزایش سنتز پروتئینهای عضله و هایپرتروفی عضلانی است. این درحالیست که، شواهدی دال بر اینکه GH سنتز پروتئین را در انسان متعاقب تمرین مقاومتی شدید تحریک می کند، وجود ندارد [۳۷]. نتایج تحقیقات انجام شده نشان میدهد که سازگاریهای عضلانی پس از تمرین مقاومتی کم شدت BFR با افزایش هورمونهای آنابولیک مانند GH که برای رشد عضله ضروری است، ارتباط دارد [۱۰۲،۵۲،۴۸]، اگرچه شواهد موجود در این زمینه محدود است. در تحقیق حاضر که تمرین مقاومتی BFR با شدت ۲۰ درصد ۱RM به مدت ۳ هفته انجام شد، سطح GH در این گروه حدود ۵/۲ برابر در مقایسه با سطح پیش از تمرین افزایش یافت. میزان افزایش سطح GH در تحقیق حاضر با نتایج تحقیق مانینی[۳۷] و همکاران (۲۰۱۲) و تانیموتو[۳۸] و همکاران (۲۰۰۵) همخوانی دارد [۱۱۵،۱۲۰]. این در حالیستکه، میزان افزایش سطح GH پس از تمرین مقاومتی کم شدت BFR تک جلسهای در تحقیق کیم[۳۹] و همکاران (۲۰۱۴) که بر روی زنان جوان انجام شد، کمی بیشتر از تحقیق حاضر بود. آنها دریافتند که سطح سرمی GH پس از یک جلسه تمرین مقاومتی کم شدت BFR سه برابر در مقایسه با زمان پیش از تمرین افزایش یافت [۹۲]. به دلیل تشابه شدت برنامه تمرینی و محدودیتهای اعمال شده در تحقیق حاضر با مطالعه کیم و همکاران(۲۰۱۴)، به نظر میرسد علت اصلی تفاوت در نتایج تحقیق حاضر با یافتههای آنها، تفاوت در جنسیت آزمودنیها و طول دوره تمرین باشد. در برخی پژوهشهای انجام شده، میزان افزایش سطح GH پس از تمرینات مقاومتی BFR بسیار زیاد است. تاکارادا و همکاران (۲۰۰۰) اظهار داشتند که میزان GH تا ۲۹۰ برابر پس از یک جلسه تمرین مقاومتی کم شدت BFR افزایش مییابد [۴۲]. تاکانو[۴۰] و همکاران (۲۰۰۵) نشان دادند تمرین مقاومتی کم شدت BFR، غلظت GH را ۱۰۰ برابر سطح استراحتی افزایش میدهد [۵۲]. این در حالیست که ریوس[۴۱] و همکاران (۲۰۰۶) افزایش غلظت GH را ۴۱ برابر و پرایس[۴۲] و همکاران (۲۰۰۶) افزایش آن را ۹ برابر سطح استراحتی گزارش کردند [۱۰۲،۴۸]. از آنجائیکه شدت تمرین در تحقیقاتی که نتایج متفاوتی در میزان افزایش GH گزارش کردند، تقریباً مشابه بود، لذا احتمالاً میزان فشار شریان بند، دلیل اصلی تفاوت بین مطالعات مختلف است. علاوه بر آن، در تحقیق حاضر، سطح GH پس از یک جلسه تمرین مقاومتی کم شدت BFR اندازه گیری نشده است، اما بر اساس پیشینه پژوهشی، به نظر میرسد سطح افزایش یافته GH پس از یک جلسه تمرین، مشابه میزان افزایش آن پس از ۳ هفته تمرین باشد. دلیل اصلی افزایش GH پس از تمرین مقاومتی کم شدت BFR هنوز بطور کامل شناخته نشدهاست. اما تحریک بیشتر اعصاب محیطی آوران بویژه اعصاب محیطی تارهای عضلانی تندانقباض که در طول این تمرینات بکار گرفته میشوند [۱۱۶]، می تواند یکی از دلایل افزایش GH پس از تمرین مقاومتی کم شدت BFR باشد [۱۰۹]. از آنجائیکه برخی عوامل بیهوازی مانند ایسکمی و افزایش تجمع لاکتات باعث تحریک اعصاب محیطی آوران می شود [۵۲]، لذا میتوان گفت که افزایش گلیکولیز بیهوازی در تمرین مقاومتی BFR دلیلی بر افزایش سطح GH است. در تحقیق حاضر، عوامل متابولیکی اندازه گیری نشدهاند؛ که می تواند به عنوان یکی از محدودیتهای تحقیق در نظر گرفته شود. یکی از اعمال اصلی GH تحریک رهاسازی IGF-1 از کبد و بیان ژن IGF-1Ea و فاکتور رشدی مکانو[۴۳] (MGF) از عضله اسکلتی است [۱۱۷]. در خصوص پاسخ IGF-1 در گردش به تمرین مقاومتی سنگین که بطور مستقیم از کبد آزاد می شود، ابهاماتی وجود دارد. بر اساس شواهد پژوهشی موجود، مکانیسم پاسخ IGF-1 در گردش به تمرین مقاومتی کم شدت BFR در مطالعات مختلف، متفاوت است. تاناکو و همکاران (۲۰۰۵) نشان دادند که سطح IGF-1 درگردش بطورحاد، بلافاصله پس از تمرین مقاومتی کم شدت BFR در مردان جوان ۱۰ تا ۳۰ برابر افزایش مییابد [۵۲]. این در حالیست که فوجیتا و همکاران(۲۰۰۷) ۴۰ دقیقه پس از برنامه تمرینی مشابه برنامه تاناکو و همکاران، افزایشی در سطح IGF-1 درگردش مشاهده نکردند. افزایش در سطوح سرمی IGF-1 و GH در زمانهای متفاوتی پس از تمرین اتفاق میافتد [۳۷]. از اینرو، به نظر میرسد افزایش حاد در GH نمیتواند دلیل افزایش IGF-1 بلافاصله پس از تمرین باشد. زیرا سطح IGF-1 حتی ۱۶ تا ۲۸ ساعت پس از رهاسازی GH به اوج خود نمیرسد [۱۲]. همانطور که پیش از این بیان شد، در تحقیق حاضر، در برابر افزایش ۵/۲ برابری سطح GH پس از تمرین در گروه تمرین BFR، افزایش در سطح سرمی IGF-1 حتی به ۵/۱ برابر در مقایسه با پیش از تمرین نرسید. اگرچه همانند تفاوت معنادار بینگروهی در سطح سرمی IGF-1، تفاوت درونگروهی آن نیز در گروه تمرین BFR معنادار است، اما به نظر میرسد عدم افزایش سطح سرمی IGF-1 در پژوهش حاضر در مقایسه با تحقیقات پیشین که افزایش ۱۰ تا ۳۰ برابری را پس از تمرین گزارش کردند، زمان اندازه گیری سطح این هورمون باشد که قبل از رسیدن به مقدار اوج اندازه گیری شده است. تاناکو و همکاران(۲۰۰۵) افزایش سریع IGF-1 را در افراد جوان گزارش کردند. بر اساس برخی شواهد پژوهشی IGF-1 در گردش پس از ۲ هفته تمرین مقاومتی کم شدت BFR افزایش مییابد. این افزایش با افزایش ۵/۸ درصدی سطح مقطع عضله همراه است[۵۲]. اگرچه GH نیز پس از این نوع تمرینات افزایش مییابد؛ اما شواهدی دال بر اینکه افزایش GH دلیل واقعی افزایش سنتز پروتئین پس از تمرینات BFR است، وجود ندارد. بر اساس نتایج برخی پژوهشهای اخیر، هورمونهای آنابولیک برای رشد عضله ضروری نیستند[۱۱۸،۱۱۷]. از اینرو پیشنهاد شدهاست که این سازگاریها می تواند بطور موضعی در عضلات ویژه تمرینکرده اتفاق میافتد. نتایج برخی مطالعات حاکی از تأثیر تمرین مقاومتی کم شدت BFR در سطح موضعی، بویژه در اتصال مولکولهای مختلفDNA برای تولید ژن IGF-1 است [۱۲۰]. اینکه آیا پاسخ GH به تمرین مقاومتی کم شدت BFR به خودتنظیمی مثبت در اتصال مولکولهای مختلف ژن IGF-1 کمک می کند، هنوز بطور دقیق مشخص نشدهاست. یافتههای پیشین نشان میدهد که تمرین مقاومتی کم شدت BFR پس از ۳ ساعت، باعث خودتنظیمی مثبت در بیان ژن MGFیا IGF-1R نمی شود [۱۱۹]. مانینی و همکاران (۲۰۰۹) نیز نشان دادند که بیان ژن IGF-1 8 ساعت پس از تمرین تغییر نمیکند. لذا، محققان این احتمال را مطرح کردند که ۳ ساعت زمان بهینهای برای تغییر بیان ژن MGF و IGF-1Ea نیست[۱۲۰]. کیم و همکاران(۲۰۰۵) نشان دادند که تمرین مقاومتی سنگین، پس از ۲۴ ساعت باعث خود تنظیم مثبت MGF و IGF-1Ea می شود [۱۲۱]. نتایج چندین مطالعه نیز نشان داد که ۹ تا ۱۶ هفته تمرین مقاومتی در زنان و مردان پیر و جوان، تعداد سلول ماهوارهای را بطور معناداری افزایش میدهد[۱۲۳،۱۲۲]. سلولهای ماهوارهای باعث تولید تارهای عضلانی جدید می شود و افزایش تولید تارهای عضلانی از طریق افزایش سلولهای بنیادی در دسترس و یا بکارگیری هستههای دهنده[۴۴] تارهای عضلانی موجود اتفاق میافتد. فعال شدن سلولهای ماهوارهای باعث بیان فاکتورهای میوژنیک مانند میوژنین و میوستاتین می شود[۱۲۰]. این موضوع اشاره دارد به اینکه ژنهای میوژنیک دارای واکنش تأخیری هستند. شدت پایین در تمرین مقاومتی کم شدت BFR یکی از عوامل تأخیر در پاسخ هست. در تحقیق حاضر، بیان ژنهای میوژنیک ارزیابی نشده است؛ اما از آنجائیکه در این تحقیق، سطح سرمی هورمونها ۲۴ ساعت پس از اتمام تمرین اندازه گیری شدهاست؛ لذا این موضوع می تواند توجیهی بر افزایش کم سطح IGF-1 در مقایسه با سایر مطالعات و افزایش اندک و غیر معنادار اندازه توده عضلانی باشد. نتایج تحقیق حاضر نشان داد سطح سرمی کورتیزول در هر دو گروه تمرین مقاومتی با و بدون BFR در مقایسه با مقادیر قبل از تمرین بطور معناداری افزایش یافت. بعلاوه، پس از سه هفته تمرین، بین سطح سرمی کورتیزول گروه BFR و بدون BFR با گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده شد؛ این درحالیستکه تفاوت بین دو گروه تمرینی در پایان تمرین معنادار نبود. به بیان دیگر، در تحقیق حاضر، الگوی تغییرات کورتیزول پس از تمرین مقاومتی کم شدت BFR و تمرین مقاومتی شدید بدون BFR تقریبا مشابه بود. بر اساس نتایج تحقیقات پیشین، سطح سرمی کورتیزول پس از تمرین قدرتی بطور حاد افزایش مییابد[۶۲،۱۹]. ساز و کارهای زیادی در بدن وجود دارند که باعث تغییر غلظت هورمون کورتیزول می شوند، شدت فعالیت ورزشی و فشارهای روانی یکی از نیرومندترین و تأثیرگذارترین محرک ها بر میزان ترشح این هورمون است [۱۲۴]. همچنین عوامل فیزیولوژیکی و تغییرات شبانه روزی و نیز تغییرات وابسته به صرف غذا و دما بر ترشح سطح هورمون کورتیزول از بخش قشری تأثیرگذار است[۱۲۵]. به نظر می رسد دلیل افزایش غلظت کورتیزول در شرایط استرسی و فشارهای جسمانی، تغییر در نحوه عملکرد محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال باشد[۱۲۶،۱۲۴]. این در حالیستکه، دلیل اصلی افزایش هورمون کورتیزول پس از تمرین مقاومتی کم شدت BFR هنوز بطور کامل شناخته نشدهاست. تغییرات سطح کورتیزول پس از تمرین مقاومتی کم شدت BFR در تحقیق حاضر، با نتایج تحقیق فوجیتا و همکاران (۲۰۰۷)، مادارام و همکاران (۲۰۱۰)، فرای و همکاران (۲۰۱۰) و کیم و همکاران (۲۰۱۴) همخوانی دارد. آنها نشان دادند تمرینات مقاومتی BFR باعث افزایش سطح هورمون کورتیزول می شود که این با افزایش ناشی از تمرینات مقاومتی با شدت بالا برابری می کند. محققان بر این باورند که بستن کاف و محدود کردن جریان خون در تمرینات BFR با ایجاد هیپوکسی و اسیدوز و افزایش سطح لاکتات خون باعث افزایش ترشح هورمون کورتیزل میگردد [۹۲، ۴۳، ۳۶، ۳۴]. از اینرو میتوان گفت که افزایش گلیکولیز بیهوازی در تمرین مقاومتی کم شدت BFR به دلیل محدود شدن جریان خون و در تمرین مقاومتی شدید بدون BFR به دلیل شدت زیاد تمرین، دلیلی بر افزایش سطح کورتیزول است. کورتیزول به عنوان هورمونی کاتابولیک، لیپولیز در بافت چربی و شکسته شدن پروتئینها را افزایش داده و سنتز پروتئینها را در سلولهای عضلانی کاهش میدهد و موجب افزایش رهایی چربیها و اسیدهای آمینه به جریان خون می شود[۱۲۷]. این هورمون اثرکاتابولیکی بر روی پروتئینهای میوفیبریل دارد و سنتز پروتئین را مهار می کند [۱۲]. علاوه بر این، آثار کاتابولیکی کورتیزول بر فیبرهای عضلانی نوع دوم بیشتر و بزرگتر از نوع اول است [۱۲۱]. لذا، تحریک اعصاب محیطی تارهای عضلانی تند انقباض که در طول تمرین مقاومتی کم شدت BFR [116]، می تواند یکی از دلایل افزایش کورتیزول پس از این تمرینات باشد [۱۰۹]. کورتیزول همچنین در مرحله ای بین ورود گلوکز و تجزیهی نهایی آن به طور مستقیم مصرف گلوکز را به تأخیر می اندازد و از این طریق موجب کاهش میزان مصرف گلوکز توسط سلول ها در سراسر بدن می شود [۱۲۴،۱۱۱، ۴۹]. یافتههای حاصل از این تحقیق با نتایج تحقیق ریویس وهمکاران (۲۰۰۶) و اب و همکاران (۲۰۰۵) که عدم تغییر در هورمون کورتیزول را پس از تمرین مقاومتی کم شدت BFR گزارش کرده اند [۱۰۱، ۱۰۲]، همخوانی ندارد. از آنجائیکه شدت تمرین در تحقیقاتی که نتایج متفاوتی در میزان افزایش هورمون کورتیزول گزارش کردند، تقریباً مشابه است، بنابراین احتمالاً میزان فشار شریان بند، دلیل اصلی تفاوت بین مطالعات مختلف است. از دلایل احتمالی دیگر، زمان اندازه گیری سطح سرمی هورمون پس از پایان تمرین است. برنامه تمرینی بیشتر تحقیقات در زمینه تأثیر تمرینات BFR بر سطح سرمی کورتیزول، ورزشهای تک جلسهای است که در این تمرینات، سطح سرمی متغیرهای خونی بلافاصله پس از اتمام تمرین اندازه گیری می شود، در حالیکه در پژوهش حاضر و سایر تمرینات کوتاه و بلند مدت که هدف بررسی سازگاری بلند مدت سطح سرمی هورمونها به تمرین است، نمونههای خونی ۲۴ یا ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرین اندازه گیری می شود. بر اساس نتایج تحقیق حاضر، بین سطح سرمی تستوسترون در گروه های تمرین مقاومتی با و بدون BFR، قبل و بعد از تمرین تفاوت معناداری مشاهده نشد. بعلاوه، تفاوت بین سطح سرمی تستوسترون در گروه های مختلف، در پایان تمرین معنادار نبود. این یافته با نتیجه پژوهشهای ریوس و همکاران (۲۰۰۶) و فوجیتا و همکاران (۲۰۰۷) که تغییر معناداری پس از تمرینات مقاومتی تک جلسهای BFR [102،۳۶] و نتیجه پژوهشهای یاسودا و همکاران (۲۰۱۰) و همچنین اب و همکاران (۲۰۰۶) که تغییر معناداری پس از تمرینات طولانی مدت BFR در سطح سرمی تستوسترون مشاهده نکردند، همخوانی دارد[۱۲۸،۱۰۱]. گزارش شده است که مکانیسم تأثیر تمرینات تک جلسهای و طولانی مدت BFR بر سطح تستوسترون تا کنون بطور کامل شناخته نشده است[۱۲۹]. از آنجائیکه برنامه های تمرینی ارائه شده در تحقیق حاضر از نوع بیهوازی بودند، انتظار میرفت که این برنامه های تمرینی بتواند باعث افزایش سطح تستوسترون گردد. زیرا بر اساس شواهد پژوهشی، لاکتات تولیدی در تمرینات بیهوازی، بطور مستقیم ترشح تستوسترون را در سلولهای لیدیگ تحریک می کند [۱۳۰]. اما به نظر میرسد حجم تمرینات ارائه شده و حتی محدود کردن جریان خون عضله هم برای افزایش معنادار سطح تستوسترون کافی نبود. برای تأیید این ادعا، میتوان به حجم تمرین ارائه شده در پژوهشهای کریمر (۲۰۰۴) اشاره کرد. در این راستا کریمر (۲۰۰۴) اظهار داشت چنانچه فاصله استراحت بین دوره های تمرین مقاومتی که با ۸۰ درصد ۱RM در ۶ دوره و ۱۰ تکرار در هر دوره اجرا می شود کمتر از ۱ دقیقه باشد؛ می تواند سبب افزایش قابل توجهی در ترشح هورمون رشد و تستوسترون شود [۱۵]. تستوسترون هورمونی آنابولیکی است که باعث تحریک پروتئین سازی می شود و در رشد وحفظ بافت عضلانی نقش بسیار مهمی بر عهده دارد [۱۶]. بطور کلی بر اساس نتایج تحقیق حاضر، اگرچه الگوی تغییر سطح سرمی هورمونهای کورتیزول، تستوسترون،GH ، IGF-1 در هر دو گروه تمرینی مشابه است، اما در پروتکلهای کوتاه مدت، تمرین مقاومتی کم شدت BFR می تواند باعث افزایش بیشتر هورمونهای آنابولیک-کاتابولیک در مقایسه با تمرین مقاومتی بدون BFR در مردان جوان شود. از اینرو به نظر میرسد محدود شدن جریان خون به هنگام تمرین، خود عامل مهمی در ایجاد پاسخهای هورمونی باشد. با اینحال، به دلیل محدود بودن تحقیقات از این دست، برای درک صحیح و دقیق مکانیسم پاسخهای هورمونی به تمرینات BFR تحقیقات گستردهتری لازم است.
۵-۴-پیشنهادهای کاربردی
بر اساس نتایج تحقیق حاضر، تغییر مقدار ۱RM و سطوح هورمونی بجز هورمون رشد در دو گروه تجربی مشابه بود، لذا میتوان گفت که برای ایجاد تغییر در مقدار ۱RM و غلظت هورمونهای آنابولیک و کاتابولیک، تمرین مقاومتی کم شدت همراه با محدود کردن جریان خون جایگرین مناسبی برای تمرین مقاومتی شدید سنتی است. در پژوهش حاضر، در هر دو برنامه تمرینی، سه هفته تمرین باعث افزایش قدرت و اندازه عضله در مقایسه با پیش از تمرین شد. لذا افرادی که قصد دارند در یک مدت زمان سه هفتهای از تمرینات مقاومتی برای افزایش قدرت و توده عضلانی استفاده نمایند، میتوانند از حجم تمرین ارائه شده در تحقیق حاضر استفاده نمایند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که تغییرات سطوح هورمونی بجز هورمون رشد، فقط در گروه تمرین BFR در مقایسه با پیش از تمرین معنادار بود. این موضوع نشان میدهد تغییرات درون گروهی در گروه تمرین BFR بیشتر از گروه تمرین مقاومتی شدید بدون BFR در مدت سه هفته است.
میزان استفاده از تلویزیون خارجی
-.۰۰۶
.۰۰۲
-.۱۴۰
-۲٫۷۲۳
.۰۰۷
سرمایه اجتماعی: متغیر وابسته در جدول فوق سطح معنی داری متغیرهای متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخلی و متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارجی به ترتیب برابر ۰۰۰/۰ و کوچکتر از ۰۰/۰ و ۰۰۷/۰ است این بدان معنی است که فرضیه مبنی بر معنی دار نبودن ضرایب متغیر فوق به شدت رد می شود و این بدان معنی است که متغیرهای متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخلی و متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارجی بیشترین تأثیر بر متغیر سرمایه اجتماعی می گذارند. با توجه به اینکه چون p- مقدار (معنی داری) در مدل ۲ جدول ۴-۲۸ برابر ۰۰۰/۰ و کوچکتر از ۱۰/۰ است. لذا در این سطح فرض” : رگرسیون معنی دار نیست” رد می شود و در نتیجه مدل رگرسیونی معنی دار است بنابراین با توجه به مؤثر بودن متغیرهای متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخلی و متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارجی بر متغیر سرمایه اجتماعی ضریب تعیین مدل برابر ۰۴۸/۰ (۰۴۸/۰ R Square = ) می باشد یعنی رگرسیون خطی متغیرهای متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخلی و متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارجی بر متغیر سرمایه اجتماعی به تنهایی ۸/۴ درصد از کل تغییرات را توجیه می کند و مابقی، سهم سایر متغیرهاست.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
معادله رگرسیونی برای برآورد متغیر سرمایه اجتماعی به کمک متغیرهای ذکر شده به شرح زیر است: استفاده از تلویزیون خارجی × (۰۰۶/۰-)+میزان استفاده از تلویزیون داخلی × (۰۰۹/۰)+ ۹۲۲/۲= سرمایه اجتماعی نتیجه: نتایج رگرسیون نشان می دهد که متغیر میزان استفاده از تلویزیون داخلی بیشترین تأثیر مثبت و بر متغیر میزان استفاده از تلویزیون خارجی تاثیر منفی بر متغیر سرمایه اجتماعی دارند. یا به عبارتی متغیرهای میزان استفاده از تلویزیون داخلی و میزان استفاده از تلویزیون خارجی می تواند سرمایه اجتماعی را پیش بینی کنند. فصل پنجم بحث و تفسیر و نتیجه گیری و جمع بندی مقدمه در این فصل نتایج بدست آمده از فرضیات مورد بررسی قرار گرفته و با بهره گرفتن از این نتایج به بحث پرداخته شده است. پس از آن محدودیتهایی که در هنگام تحقیق، محقق با آن روبرو شده است آورده شده است و در آخر پیشنهادهای پژوهشی و کاربردی برای کمک به تحقیقات آتی گنجانده شده است. ۵-۱-نتایج تحقیق ۵-۱-۱:نتایج مشخصات فردی پژوهش ۱- از بین آزمودنی های پاسخگوی مورد بررسی ۱۶۹ نفر (۴/۴۴ درصد) زن و۲۱۲ نفر (۶/۵۵ درصد) مرد هستند. در ضمن ۳ نفر از آزمودنی ها وضعیت جنسیت خود را مشخص نکرده اند. ۲- از بین آزمودنی های مورد بررسی ۱۴۵ نفر (۸/۳۷ درصد) سن آنها کمتر از۳۰ سال ، ۱۵۱ نفر (۳/۳۹ درصد) ۴۰-۳۱ سال، ۶۶ نفر (۲/۱۷ درصد) ۵۰-۴۱ سال و۲۲ نفر (۷/۵ درصد) ۵۱ سال و بیشترسن دارند. ۳- از بین آزمودنی های پاسخگوی مورد بررسی میزان تحصیلات ۳ نفر (۸/۰ درصد) بیسواد ، ۹ نفر (۴/۲ درصد) ابتدایی و سیکل ، ۱۲۲ نفر (۰/۳۲ درصد) دیپلم ،۱۹۲ نفر (۴/۵۰ درصد) کاردانی و کارشناسی و۵۵ نفر (۴/۱۴ درصد) کارشناسی ارشد و بالاتر هستند. در ضمن ۳ نفر از آزمودنی ها وضعیت میزان تحصیلات خود را مشخص نکرده اند. ۴- از بین آزمودنی های پاسخگوی مورد بررسی ۸۲ نفر (۴/۲۱ درصد) مجرد ، ۲۸۹ نفر (۵/۷۵ درصد) متاهل ،۱۰ نفر (۶/۲ درصد) بی همسر در اثر طلاق و۲ نفر (۵/۰ درصد) بی همسر در اثر فوت هستند. در ضمن ۱ نفر از آزمودنی ها وضعیت تاهل خود را مشخص نکرده است. ۵-از بین آزمودنی های پاسخگوی مورد بررسی وضعیت اشتغال۳۱۷ نفر (۸/۸۲ درصد) شاغل ، ۱۱ نفر (۹/۲ درصد) بیکار در جستجوی کار ، ۲۹ نفر (۶/۷ درصد) خانه دار، ۱۰ نفر (۶/۲ درصد) بازنشسته و ۱۶ نفر (۲/۴ درصد) دانشجو هستند. در ضمن۱ نفر از آزمودنی ها وضعیت اشتغال خود را مشخص نکرده است. ۵-۱-۲:نتایج توصیفی متغیرهای تحقیق ۱- از بین ۳۸۴ آزمودنی مورد بررسی ،۲ نفر (۵/۰ درصد) نمره سرمایه اجتماعی آنها خیلی کم ،۹۴ نفر (۵/۲۴ درصد) کم ،۲۴۳ نفر (۳/۶۳ درصد) متوسط ،۴۳ نفر (۲/۱۱ درصد) زیاد و ۲ نفر (۵/۰ درصد) نمره سرمایه اجتماعی آنها خیلی زیاد است. که در مجموع ۴۵ نفر (۷/۱۱ درصد) نمره سرمایه اجتماعی آنها مثبت (زیاد و خیلی زیاد) است. ۲- از بین ۳۸۴ آزمودنی مورد بررسی ،۱۵ نفر (۹/۳ درصد) نمره اعتماد اجتماعی آنها خیلی کم ،۷۱ نفر (۵/۱۸ درصد) کم ،۲۰۵ نفر (۴/۵۳ درصد) متوسط ،۸۶ نفر (۴/۲۲ درصد) زیاد و ۷ نفر (۸/۱ درصد) نمره اعتماد اجتماعی آنها خیلی زیاد است. که در مجموع ۹۳ نفر (۲/۲۴ درصد) نمره اعتماد اجتماعی آنها مثبت (زیاد و خیلی زیاد) است. ۳- از بین ۳۸۴ آزمودنی مورد بررسی ،۲۲ نفر (۷/۵ درصد) نمره شبکه روابط و پیوندهای خانوادگی آنها خیلی کم ،۱۵۵ نفر (۴/۴۰ درصد) کم ،۱۶۷ نفر (۵/۴۳ درصد) متوسط و ۴۰ نفر (۴/۱۰ درصد) نمره شبکه روابط و پیوندهای خانوادگی آنها زیاد است. که در مجموع ۴۰ نفر (۴/۱۰ درصد) نمره شبکه روابط و پیوندهای خانوادگی آنها مثبت (زیاد و خیلی زیاد) است. ۴- از بین ۳۸۴ آزمودنی مورد بررسی ،۱۵ نفر (۹/۳ درصد) نمره تعامل اجتماعی آنها خیلی کم ،۸۸ نفر (۹/۲۲ درصد) کم ،۱۹۰ نفر (۵/۴۹ درصد) متوسط،۷۳ نفر (۰/۱۹درصد) زیاد و ۱۸ نفر (۷/۴ درصد) نمره تعامل اجتماعی آنها خیلی زیاد است. که در مجموع ۹۱ نفر (۷/۲۳ درصد) نمره تعامل اجتماعی آنها مثبت (زیاد و خیلی زیاد) است. ۵-۱-۳- نتایج فرضیه های اصلی فرضیه اصلی اول: بین متوسط میزان استفاده از اینترنت و سرمایه اجتماعی رابطه وجود دارد. رابطه بین متوسط میزان استفاده از اینترنت و سرمایه اجتماعی با بهره گرفتن از آزمونهای همبستگی پیرسون و اسپیرمن محاسبه شد و چون –p مقدار(P-value) محاسبه شده در هر دو آزمون (ضریب همبستگی تاوbکندال ۰۲۰/۰ و ضریب همبستگی اسپیرمن ۰۳۳/۰) بزرگتر از سطح معناداری ۰۵/۰ است لذا فرض صفر رد نمی شود. بنابراین بین متوسط میزان استفاده از اینترنت و سرمایه اجتماعی رابطه معنی داری وجود ندارد. همبستگی مثبت و ضعیفی بین دو متغیر مشاهده می شود که از نظر آماری معنی دار نمی باشد. فرضیه اصلی دوم: بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخل کشور و سرمایه اجتماعی رابطه وجود دارد. رابطه بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخل کشور و سرمایه اجتماعی با بهره گرفتن از آزمونهای همبستگی تاوbکندال و اسپیرمن محاسبه شد و چون –p مقدار(P-value) محاسبه شده در آزمون(ضریب همبستگی اسپیرمن ۱۱۸/۰) کمتر از سطح معناداری ۰۵/۰ است لذا فرض صفر رد می شود. بنابراین بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخل کشور و سرمایه اجتماعی رابطه معنی داری وجود دارد. همبستگی مستقیم و مثبتی بین دو متغیر وجود دارد. بدین معنی که افزایش میزان استفاده از تلویزیون داخل کشور، افزایش سرمایه اجتماعی را موجب می شود و بالعکس. فرضیه اصلی سوم: بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارج از کشور(ماهواره) و سرمایه اجتماعی رابطه وجود دارد. رابطه بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارج از کشور(ماهواره) و سرمایه اجتماعی با بهره گرفتن از آزمونهای همبستگی تاوbکندال و اسپیرمن محاسبه شد و چون –p مقدار(P-value) محاسبه شده در هر دو آزمون(ضریب همبستگی تاوbکندال ۰۶۸/۰ – و ضریب همبستگی اسپیرمن ۰۹۷/۰-) بزرگتر از سطح معناداری ۰۵/۰ است لذا فرض صفر رد نمی شود. بنابراین بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارج از کشور(ماهواره) و سرمایه اجتماعی رابطه معنی داری وجود ندارد. همبستگی منفی و ضعیفی بین دو متغیر مشاهده می شود که از نظر آماری معنی دار نمی باشد. ۵-۱-۲-نتایج فرضیههای فرعی فرضیه فرعی اول: بین متوسط میزان استفاده از اینترنت و اعتماد اجتماعی رابطه وجود دارد. رابطه بین متوسط میزان استفاده از اینترنت و اعتماد اجتماعی با بهره گرفتن از آزمونهای همبستگی تاوbکندال و اسپیرمن محاسبه شد و چون –p مقدار(P-value) محاسبه شده در آزمون همبستگی (ضریب همبستگی تاوbکندال ۰۷۲/۰) کمتر از سطح معناداری ۰۵/۰ است لذا فرض صفر رد می شود. بنابراین بین متوسط میزان استفاده از اینترنت و اعتماد اجتماعی رابطه معنی داری وجود دارد. همبستگی مستقیم و مثبتی بین دو متغیر وجود دارد. بدین معنی که افزایش میزان استفاده از اینترنت، افزایش اعتماد اجتماعی را موجب می شود و بالعکس. فرضیه فرعی دوم: بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخل کشور و اعتماد اجتماعی رابطه وجود دارد. رابطه بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخل کشور و اعتماد اجتماعی با بهره گرفتن از آزمونهای همبستگی تاوbکندال و اسپیرمن محاسبه شد و چون –p مقدار(P-value) محاسبه شده در هر دو آزمون(ضریب همبستگی تاوbکندال ۱۳۰/۰ و ضریب همبستگی اسپیرمن ۱۸۵/۰) کمتر از سطح معناداری ۰۵/۰ است لذا فرض صفر رد می شود. بنابراین بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخل کشور و اعتماد اجتماعی رابطه معنی داری وجود دارد. همبستگی مستقیم و مثبتی بین دو متغیر وجود دارد. بدین معنی که افزایش میزان استفاده از تلویزیون داخل کشور، افزایش اعتماد اجتماعی را موجب می شود و بالعکس. فرضیه فرعی سوم: بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارج از کشور(ماهواره) و اعتماد اجتماعی رابطه وجود دارد. رابطه بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارج از کشور(ماهواره) و اعتماد اجتماعی با بهره گرفتن از آزمونهای همبستگی تاوbکندال و اسپیرمن محاسبه شد و چون –p مقدار(P-value) محاسبه شده در هر دو آزمون(ضریب همبستگی تاوbکندال ۰۷۶/۰- و ضریب همبستگی اسپیرمن ۱۰۷/۰-) کمتر از سطح معناداری ۰۵/۰ است لذا فرض صفر رد می شود. بنابراین بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارج از کشور(ماهواره) و اعتماد اجتماعی رابطه معنی داری وجود دارد. همبستگی منفی بین دو متغیر وجود دارد. بدین معنی که افزایش میزان استفاده از تلویزیون خارج از کشور(ماهواره) ، کاهش اعتماد اجتماعی را موجب می شود و بالعکس. فرضیه فرعی چهارم: بین متوسط میزان استفاده از اینترنت و مشارکت اجتماعی رابطه وجود دارد. رابطه بین متوسط میزان استفاده از اینترنت و مشارکت اجتماعی با بهره گرفتن از آزمونهای همبستگی تاوbکندال و اسپیرمن محاسبه شد و چون –p مقدار(P-value) محاسبه شده در هر دو آزمون(ضریب همبستگی تاوbکندال ۰۶۴/۰ – و ضریب همبستگی اسپیرمن ۰۸۹/۰-) بزرگتر از سطح معناداری ۰۵/۰ است لذا فرض صفر رد نمی شود. بنابراین بین متوسط میزان استفاده از اینترنت و مشارکت اجتماعی رابطه معنی داری وجود ندارد. همبستگی منفی و ضعیفی بین دو متغیر مشاهده می شود که از نظر آماری معنی دار نمی باشد. فرضیه فرعی پنجم: بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخل کشور و مشارکت اجتماعی رابطه وجود دارد. رابطه بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخل کشور و مشارکت اجتماعی با بهره گرفتن از آزمونهای همبستگی تاوbکندال و اسپیرمن محاسبه شد و چون –p مقدار(P-value) محاسبه شده در هر دو آزمون(ضریب همبستگی تاوbکندال ۰۰۱/۰ و ضریب همبستگی اسپیرمن ۰۰۱/۰) بزرگتر از سطح معناداری ۰۵/۰ است لذا فرض صفر رد نمی شود. بنابراین بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخل کشور و مشارکت اجتماعی رابطه معنی داری وجود ندارد. فرضیه فرعی ششم: بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارج از کشور(ماهواره) و مشارکت اجتماعی رابطه وجود دارد. رابطه بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارج از کشور(ماهواره) و مشارکت اجتماعی با بهره گرفتن از آزمونهای همبستگی تاوbکندال و اسپیرمن محاسبه شد و چون –p مقدار(P-value) محاسبه شده در هر دو آزمون(ضریب همبستگی تاوbکندال ۰۹۶/۰ – و ضریب همبستگی اسپیرمن ۱۳۳/۰-) کمتر از سطح معناداری ۰۵/۰ است لذا فرض صفر رد می شود. بنابراین بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارج از کشور(ماهواره) و مشارکت اجتماعی رابطه معنی داری وجود دارد. همبستگی منفی بین دو متغیر وجود دارد. بدین معنی که افزایش میزان استفاده از تلویزیون خارج از کشور(ماهواره) ، کاهش مشارکت اجتماعی را موجب می شود و بالعکس. فرضیه فرعی هفتم: بین متوسط میزان استفاده از اینترنت و شبکه روابط و پیوندهای خانوادگی رابطه وجود دارد. رابطه بین متوسط میزان استفاده از اینترنت و شبکه روابط و پیوندهای خانوادگی با بهره گرفتن از آزمونهای همبستگی تاوbکندال و اسپیرمن محاسبه شد و چون –p مقدار(P-value) محاسبه شده در هر دو آزمون(ضریب همبستگی تاوbکندال ۰۳۳/۰ و ضریب همبستگی اسپیرمن ۰۵۲/۰) بزرگتر از سطح معناداری ۰۵/۰ است لذا فرض صفر رد نمی شود. بنابراین بین متوسط میزان استفاده از اینترنت و شبکه روابط و پیوندهای خانوادگی رابطه معنی داری وجود ندارد. فرضیه فرعی هشتم: بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخل کشور و شبکه روابط و پیوندهای خانوادگی رابطه وجود دارد. رابطه بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخل کشور و شبکه روابط و پیوندهای خانوادگی با بهره گرفتن از آزمونهای همبستگی تاوbکندال و اسپیرمن محاسبه شد و چون –p مقدار(P-value) محاسبه شده در هر دو آزمون(ضریب همبستگی تاوbکندال ۰۳۳/۰ و ضریب همبستگی اسپیرمن ۰۵۲/۰) بزرگتر از سطح معناداری ۰۵/۰ است لذا فرض صفر رد نمی شود. بنابراین بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون داخل کشور و شبکه روابط و پیوندهای خانوادگی رابطه معنی داری وجود ندارد. فرضیه فرعی نهم: بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارج از کشور(ماهواره) و شبکه روابط و پیوندهای خانوادگی رابطه وجود دارد. رابطه بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارج از کشور(ماهواره) و شبکه روابط و پیوندهای خانوادگی با بهره گرفتن از آزمونهای همبستگی تاوbکندال و اسپیرمن محاسبه شد و چون –p مقدار(P-value) محاسبه شده در آزمون(ضریب همبستگی اسپیرمن ۰۵۲/۰) بزرگتر از سطح معناداری ۰۵/۰ است لذا فرض صفر رد نمی شود. بنابراین بین متوسط میزان استفاده از تلویزیون خارج از کشور(ماهواره) و شبکه روابط و پیوندهای خانوادگی رابطه معنی داری وجود ندارد. ۵-۲- بحث و بررسی رسانه های جمعی بی شک از پدیده های بارز جهان معاصر به شمار می روند، سهم آنها در تحول فرهنگی و اجتماعی جامعه بشری در صد سال گذشته به حدی بوده است که دوران کنونی را «عصر ارتباطات» نامیده اند. محققان معتقدند رسانه ها با ارائه اطلاعات گوناگون به مخاطبان، دانش و نگرش آنها را درباره موضوعات متفاوت تحت تاثیر قرار می دهند، و به شکل گیری الگوهای کنش در بین مخاطبان کمک می کنند تا در موقعیتهای متفاوت دست به کنش بزنند(حسین پور، معتمدنژاد، ۱۳۹۰: ۱۶۷). در این بین تلویزیون و اینترنت به عنوان پر مخاطب ترین رسانه ها، تاثیر بیشتری در شکل گیری عقاید، باورها و طرز فکر افراد در زمینه های گوناگون دارند و به موازات نهادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، آموزشی، مذهبی و خانوادگی جامعه، نقش مهمی در طرز فکر افراد جامعه دارند. از جمله حوزه های تاثیرپذیر از رسانه ها را می توان حوزه سرمایه اجتماعی در هر جامعه ای نام برد. اندیشمندان معتقدند که رسانه ها به عنوان منبع مهم اطلاعات و همچنین یکی از عوامل اصلی فرایند جامعه پذیری نقش موثری در شکل گیری سرمایه اجتماعی در جامعه دارند، و به اشکال متفاوت موجب افزایش یا کاهش شکل گیری سرمایه اجتماعی می گردند. بوردیو رسانه های جمعی را از طریق شرایط و فضای مناسب برای کنشگر در جهت انتخاب عقلانی موثر دانسته و معتقد است انتخاب عقلانی و عقلانیت گزینشی در فضای عمومی کنشگران دارای اهمیت فراوان است و سبب تقویت اعتماد بین شخصی و افزایش مشارکت عمومی می شود. ولی پاتنام معتقد است که تلویزیون با اختصاص دادن اوقات فراغت افراد به خود، مشارکت اجتماعی و ارتباطات اجتماعی آنان را کاهش می دهد و از آنجا که او بین مشارکت مدنی، اعتماد اجتماعی و سرمایه اجتماعی ارتباط قائل است، استدلال می کند با کاهش مشارکت اجتماعی، میزان سرمایه اجتماعی افراد در جامعه کاهش می یابد. نتیجه آزمون فرضیه های تحقیق نشان می دهد که بین میزان استفاده تلویزیون داخلی با سرمایه اجتماعی رابطه معناداری بدست آمده است که این ارتیاط مستقیم و مثبت است. بدین معنی که می توان گفت هر چه میزان استفاده از تلویزیون داخلی توسط افراد افزایش می یابد سرمایه اجتماعی آنان نیز افزایش می یابد. این یافته با نتایج تحقیقات حسین پور و معتمد نژاد(۱۳۹۰)؛ جعفرنیا(۱۳۸۹)؛ اولکن(۲۰۰۹)؛ چریستوفر و استرم(۲۰۰۶) همخوانی دارد. حسین پور و معتمدنژاد(۱۳۹۰) در پژوهش خود نشان دادند که تلویزیون موجب گرد آمدن افراد در کنار هم و عاملی برای تقویت شبکه روابط و تعاملات بین افراد خانواده شده است. هومیرو و همکارانش(۲۰۱۲) نیز دریافتند که رسانه های دیجیتالی می توانند پیش بینی کننده قوی و مثبت از سرمایه اجتماعی افراد و رفتارهای مشارکتی سیاسی و مدنی آنان باشند.
برخی کارکنان به اهداف و ارزش های سازمان، بسیار پایبند هستند و برای تحقق اهداف سازمانى، بسیار تلاش مى کنند و علاقه بسیارى به حفظ عضویت در سازمان دارند. این نوع تعهد را تعهد عاطفی می نامند. در این حالت، فرد به این دلیل در سازمان می ماند که به رسالت وجودی(مأموریت)، ارزش ها و اهداف آن، احساس و نگرش مثبتی دارد. فرد در سازمان می ماند تا اهداف و ارزش هاى مذکور را که باور عمیق به آن دارد، تحقق بخشد. کارمندانی که تعهد عاطفی بیشترى دارند، به ارزش هایشان بیشتر پایبند هستند و خود را به تحقق اهداف سازمان متعهد می دانند. (Sinclair & et al.2006)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۴-۱-۳)تعریف تعهد هنجاری:
فرد به دلیل فشار هنجارها و اخلاقیات در سازمان می ماند. فرد به دلیل اینکه دیگران (به دلیل احساسات همکاران، توجه به کارفرما) درباره ترک سازمان قضاوت هایى درباره اش می کنند، سازمان را رها نمی کند. (Wiener,1982) آلن و میر (۱۹۹۷) تعهد هنجاری را احساس تکلیف برای ادامه همکاری با سازمان تعریف کردهاند.
۲-۴-۱-۴)تعریف تعهد مستمر
تعهد مستمر، محصول فرایندهای حسابگران های است که یک کارمند به وسیله آنها، منافع متعددی مانند حقوق بازنشستگی و مستمری، ارشدیت، مرتبه و موقعیت اجتماعی و دسترسی به شبکه های اجتماعی را کسب می کند. این منافع با خروج کارمند از سازمان، از بین خواهد رفت. براساس یافته هاى پژوهش هاى اخیر، تعهد مستمر از سازه های فرعی میزان ایثار و فداکاری شخصی در ارتباط با ترک سازمان، و فقدان گزینه های جایگزین تشکیل شده است (Meyer, Stanle Herscovitch & Topolnytsky, 2002: 23, Powell & Meyer, 2004: 159) در واقع فرد به این دلیل در سازمان می ماند که بر اساس تحلیل هزینه منفعت نتیجه می گیرد که نیاز دارد بماند.(Meyer and Allen, 1991)
۲-۴-۲)اهمیت تعهد سازمانی
تعهد و پایبندی میتواند پیامدهای مثبت و متعددی داشته باشند.کارکنانی که دارای تعهد و پایبندی هستند، نظم بیشتری در کار خود دارند، مدت بیشتری در سازمان می مانند و بیشتر کار میکنند.مدیران باید تعهد و پایبندی کارکنان به سازمان را حفظ کنند و برای این امر باید بتوانند با بهره گرفتن از مشارکت کارکنان در تصمیم گیری و رفاهم کردن سطح قابل قبولی از امنیت شغلی برای آنان، تعهد و پایبندی را بیشتر کنند. (Morhad and Garifin, 1995) باقری و تولایی ) ١٣٨٩ ( به بررسی تاثیر تعهد سازمانی کارکنان بر عملکرد سازمان پرداخته و به این نتیجه دست یافتند که تعهد سازمانی کارکنان میتواند احساس رضایت، تعلق، وابستگی و دلبستگی آن ها به سازمان، عملکرد شغلی مطلوبتر، کاهش خروج کارکنان از سازمان، رفتار اجتماعی فعال، عدم غیبت از کار، نوع دوستی و کمک به همکاران و کاهش استرس شغلی و نیز موفقیت های مالی وافزایش اثربخشی و بهرهوری سازمان را به همراه داشته باشد. همچنین تعهد سازمانی فراوان موجب افزایش بروز رفتارهای شهروندی سازمانی مى گردد. تعهد سازمانی (تعلق عاطفی که یک فرد به سازمان احساس می کند(به نحو معناداری با برخی از جنبه هاى رفتار شهروندی سازمانی ارتباط دارد. افراد متعهد به سازمان، فداکاری، ملاحظه و وظیفه شناسی بیشتری نشان می دهند. نحوه جامعه پذیری سازمانی فرد و قراردادهای روانشناختی، تأثیر زیادى در ایجاد تعهد هنجاری دارد. قراردادهای روانشناختی، بیانگر ادراک فرد از شرایط مبادله متقابل بین وی و سازمان است، یعنی فرد تصور می کند که چه چیزی به سازمان می دهد و در مقابل از سازمان چه انتظاراتی دارد(Shore et al.,2004) هر چقدر این انتظارات بیشتر برآورده شود، تعهد بیشتر است.
۲-۵)عجین شدن با شغل
لالر (۱۹۹۶) معتقد است که بسیاری از مدیران دریافته اند که مزیت رقابتی پایدار سازمانها، در گرو سرمایه های انسانی و کارکنانی است که با کارشان عجین شوند و نیل به اهداف سازمان را با تحقق اهداف فردی خود همسو بدانند تا مجموعه ی سازمان بتواند در محیط کسب و کار رقابتی جهان موفق شود. این باور نیز وجود دارد که کارکنان با عجین شدگی شغلیِ بالا احتمالاً توجه، زمان، انرژی و منابع در دسترس خو د را برای انجام وظایف کاری شان به بهترین نحو ممکن، به کار می گیرند. زنگ و زانگ(۲۰۰۹) معتقدند که عجین شدن شغلی ارتباط مستقیم و غیرمستقیمی با عملکردهای کاری دارد.
۲-۵-۱)تعاریف عجین شدن شغلی:
تاکنون عجین شدن شغلی با تعاریف و روش های متعددی در مجموعه ی مطالعات،تعریف شده است)بون و همکاران، ۲۰۰۷، ۹۴۲) از نظر کانانگو (۱۹۸۲) عجین شدن(آمیختگی ) با شغل منعکس کننده ی حالت شناختی هویت یابی روان شناختی فرد با شغلش است)کاترینلی و همکاران، ۲۰۰۸، ۳۵۵)؛ یعنی، حدی که کار یک فرد در مرکز توجهات زندگی او قرار گیرد وبه عقیده ی دوبین(۱۹۵۶ و ۱۹۶۸) “درجه ای است که فرد جایگاه کلی شغلی خود را به عنوان مهم ترین منبع ارضای نیازهای اصلی اش درک می کند.” لوداهل و کجنر(۱۹۶۵) نیز، عجین شدن شغلی را به عنوان”درجه ی اهمیت شغل برای خود انگاره ی کلی یک فرد” تعریف کرده اند. بنابراین، به نظر می رسد عجین شدن شغلی از سویی با خود انگاره ی فردی و درک افراد از آن چه، در زندگی مهم است و از سوی دیگر با ویژگی های سازمانی ارتباط دارد(موینیهان و پندی ، ۲۰۰۷، ۸۰۸)اعتماد از نقشی محوری در ایجاد، توسعه و بقای هر سازمانی برخوردار است . اهمیت فزاینده اعتماد در سازمان، ریشه در این واقعیت دارد که به منافع گسترده ی متقابلی برای افراد، گروه ها و، سازمانها منتهی می شود؛ از این رو، باید محور هر فعالیت سازمانی قرار گیرد(چوغتای و باکلی، ۲۰۰۹، ۵۷۵) هر چند عجین شدن شغلی بیانگر تمایل یک فرد است؛ ولی یک رفتار نبوده و در عین حال ارتباط بالایی با رفتار دارد. پژوهش ها نشان داده اند که عجین شدن شغلی رابطه مستقیم یا غیرمستقیمی با عملکردهای کاری دارد(کانانگو، ۱۹۸۲ ؛ به نقل از : زانگ، زنگ و وی،۲۰۰۹، ۲۰۰) هم چنین، نتایج پژوهش ها نشان داده اند که عجین شدن شغلی، از سویی به عکس اعتیاد به کار، با سلامتی رابطه ای مثبت و از سوی دیگر، همانند اعتیاد به کار، هر دو با عملکرد شغلی رابطه ای مثبت دارند.(قلی پور، ۱۳۸۷، ۹۳)
۲-۵-۲)عجین شدن با کار و تعهد سازمانى
به اعتقاد اسکات و همکاران( ۱۹۹۷) عجین شدن با کار، اعتقاد هنجاری درباره ارزش کار در زندگی شخصی و ارزش قائل شدن ذاتی برای کار است. عجین شدن با شغل میزان علاقه واشتغال فرد به کار به لحاظ ذهن ، شناختى و روانشناختى واهمیت خاص شغل براى وى است. (Paullay & et al., 1994) وقتی فرد با کار خود عجین می شود، از کار خود لذت می برد و خسته نمی شود. یک فراتحلیل با نمونه ۲۷۹۲۵نفر برگرفته از ۸۷ بررسى نشان داد که عجین شدن با شغل، با متغیرهایی مانند تعهد سازمانی، رفتارهای شهروندی سازمانی، انگیزش و عملکرد، رابطه مثبت و با غیبت وترک خدمت رابطه منفی دارد. (Brown, 1996, Diefendorff & et al.,2002)
جدول۲-۱) خلاصه ای از مطالعات استنباط سایبرلوفینگ به عنوان یک مخرب رفتار
نام محقق
سال تحقیق
ماهیت سایبرلوفینگ / سایبراسلکینگ
پیامد منفی سایبرلوفینگ
Armstrong, Phillips, & Saling,
۲۰۰۰
استفاده از اینترنت
اعتیاد به اینترنت
Malachowski
۲۰۰۵
سایبرلوفینگ
شایع ترین دلیل حواس پرتی در کار
Scheuermann & Langford
|
|