مدیریت سرمایه در گردش
مدیریت سرمایه در گردش عبارت است از مدیریت منابع و مصارف کوتاهمدت شرکت. داراییهای جاری و بدهیهای جاری معمولاً از محل فروشهای کنونی و پیشبینی شده تأمین میشوند. این منابع و مصارف (کوتاهمدت) از اجزای اصلی تشکیلدهنده آن هستند. بهعلاوه مدیران مالی میزان ورود سرمایهگذاری در هر یک از این اقلام و رسانیدن آن ها به سطح مطلوب و موردنظر را تعیین میکنند و درعینحال، مقدار وجه موردنیاز برای تهیه و تامینمالی داراییهای جاری و منابع تامین کننده این وجوه را مشخص میسازند. (تروئل و سولانو، ۲۰۰۶، ص ۶)[۵]
تصمیمات مربوط به تأمین مالی بلندمدت لازم برای پشتیبانی مالی از داراییهای جاری واحد انتفاعی را در برمیگیرد؛ و آن بخش از داراییهای جاری است که بر بدهیهای جاری فزونی دارد و از طریق استقراض بلندمدت و حقوق صاحبان سهام پشتیبانی مالی شده است. هر واحد انتفاعی که نسبت جاری بیش از یک دارد، سرمایه در گردش مثبت دارد. برای سطح معینی از بدهیهای جاری، هر چه آن در واحد انتفاعی بیشتر باشد نسبت جاری بالاتری خواهد داشت. قراردادهای وامهای بلندمدت شامل مواردی ناظر بر نگهداری مبلغ معینی از آن میباشد. (جهانخانی و همکاران،۱۳۸۶، ص ۵)
بهطورکلی مدیریت سرمایه در گردش بیشتر به مدیریت داراییهای جاری اشاره دارد که درگیر دو فرایند است:
۱- پیشبینی وجه نقد موردنیاز
تغییر در میزان عملیات شرکت میتواند تأثیر سریعی بر سطح سرمایه در گردش موردنیاز بگذارد. برای مثال اگر قیمت مواد خام افزایش یابد، وجه نقد بیشتری برای خرید مواد اولیه لازم است، در چنین شرایطی حتی اگر شرکت بتواند قیمت فروش کالای تولیدی خود را افزایش دهد، نیاز بیشتری برای پشتیبانی فروش خواهد بود. یک مدیر آگاه و هوشیار فعالیتهای عملیاتی را تحت نظر داشته و بر اساس آن سطح موردنیاز برای دوره های آتی را برآورد میکند.
۲- تأمین وجوه
زمانی که وجوه موردنیاز پیشبینی شد، مدیر مالی باید آن را از بهترین منابع و با کمترین هزینه برای دوره مالی موردنظر تأمین کند.
برای مدیریت سرمایه در گردش کارا و مؤثر در یک شرکت، پیشبینی و تأمین وجه موردنیاز شرکت یک هدف است. بهطورکلی، آن بدین معنی است که وجوه نقد، حسابهای دریافتنی و موجودی کالا در سطحی حفظ شوند که بتوانند برای پرداخت صورتحسابهای کوتاهمدت و تعهدات جاری شرکت مناسب و کافی باشند. (جهانخانی و همکاران،۱۳۸۶، ص ۶)
اهمیت مدیریت سرمایه در گردش
مدیریت سرمایه در گردش شامل جنبههای مختلفی است که آن را موضوع مهمی برای مطالعه میسازد. برخی از جنبهها به شرح زیر است:
۱- زمان صرف شده در ارتباط با مدیریت سرمایه در گردش
مطالعات نشان میدهد که بیشتر وقت مدیریت مالی صرف عملیات داخلی روزانه شرکت میشود. عملیاتی که بهسادگی تحت عنوان “مدیریت سرمایه در گردش ” میگنجد. ازآنجاکه زمان زیادی صرف عملیات آن میشود مطالعه کامل موضوع در طول دوره های مدیریت مالی صحیح به نظر میرسد.
۲- سرمایهگذاری در داراییهای جاری
بهطورکلی داراییهای جاری بیش از نیمی از کل داراییهای یک مؤسسه را تشکیل میدهند. ازآنجاکه این داراییها، سرمایهگذاریهای عمدهای بهحساب میآیند و نظر به اینکه سرمایهگذاریهای به نسبت فراری هستند ارزش توجه کامل مدیر مالی را دارند.
۳- اهمیت مسئله برای مؤسسات کوچک
مدیریت سرمایه در گردش بهویژه برای شرکتهای کوچک پراهمیت است یک مؤسسه کوچک میتواند با اجازه کارخانه و تجهیزات، میزان داراییهای ثابت خود را کمینه سازد، اما راهی برای دوری از سرمایهگذاری در داراییهای جاری ندارد؛ بنابرین آن ها برای مدیرمالی شرکتهای کوچک از اهمیت بیشتری برخوردار است. بهعلاوه به علت عدم دسترسی مدیرمالی آن ها به بازارهای سرمایه و اعتبارات بلندمدت شرکت باید بهطورجدی بر اعتبارات تجاری و وامهای کوتاهمدت بانکی تکیه کند. اینها هر دو بر سرمایه گردش خالص اثر میگذارند، زیرا باعث بالا رفتن بدهیهای جاری میشود.
۴- رابطه بین رشد فروش و داراییهای جاری
رابـطه بین رشـد فـروش و نـیاز به تأمین مالی داراییهای جاری، رابـطه نزدیک و مستقیم است.
افزایش فروش باعث ایجاد نیازهای مشابه سرمایهگذاری در موجودیهای اضافی میگردد. (رضا شباهنگ،۱۳۸۵، ص ۶۱-۶۰)
استراتژیهای مختلف سرمایه در گردش
شرکتها میتوانند با بهکارگیری استراتژی مختلف در رابطه با مدیریت سرمایه در گردش، میزانی نقدینگی شرکت را تحت تأثیر قرار دهد. این سیاستها را میزان مخاطره و بازده آن ها مشخص میکند. مدیران سرمایه در گردش به دودسته تقسیم میشوند: مدیران محافظهکار، مدیران متهور (جسور). (دلف و مارک، ۲۰۰۵، ص ۵۷۸)[۶]
سیاست محافظهکارانه در مدیریت سرمایه در گردش باعث خواهد شد که قدرت نقدینگی بیشازحد بالا برود. در اجرا آن سعی میشود که مخاطره ناشی از ناتوانی بازپرداخت بدهیهای سررسید شده به پایینترین حد ممکن برسد. مدیر، در ایـن روش، میکوشد تا مقدار زیادی دارایی جاری (که نرخ بازده آن ها پایین است) نگهداری نماید. ازاینرو، شرکتهایی که چنین روشی را پیش میگیرند بهاصطلاح دارای بازده و مخاطره[۷] اندک خواهند بود.
استراتژی داراییهای جاری[۸]
داشتن نوعی استراتژی در امور سرمایه در گردش مستلزم تعیین و حفظ سطح معینی از هر یک از اقلام داراییهای جاری و کل داراییهای جاری میگردد.
استراتژی بدهیهای جاری[۹]
استراتژی محافظهکارانه: مدیر محافظهکار میکوشد تا در ساختار سرمایه شرکت، میزان وامهای کوتاهمدت را به حداقل برساند. او برای تهیه داراییهای جاری، میکوشد تا از وامهای بلندمدت که بهره شناور دارند استفاده کند؛ اما مدیری که بیشازحد محافظهکار است، میکوشد بهجای گرفتن این وامها از منابع دیگری (سرمایه صاحبان سهام) استفاده نماید. (علی میرتونی،۱۳۸۸، ص ۳۲)
سیاستهای مطلوب مدیریت سرمایه در گردش
سیاستی که یک مدیر مالی در مورد اداره امور سرمایه در گردش شرکت در پیش میگیرد ممکن است با توجه به داراییها و بدهیهای جاری باشد. به طور مثال امکان دارد که مدیری هم در مورد داراییهای جاری و هم در مورد بدهیهای جاری محافظهکارانه عمل کند، در حالی که مدیر دیگری، در هر دو مورد، سیاست جسورانه در پیش گیرد. بیشتر مدیران شرکتها سیاستی را اتخاذ میکنند که ازنظر مخاطره و بازده در وضعیتی به نسبت متعادل قرار گیرند، سیاست متعادل برای مدیریت سرمایه در گردش دارای خصوصیات زیر است:
۱- حجم داراییهای جاری و بدهیهای جاری در حد متعارف است.
۲- اقدامات جسورانه در زمینهٔ داراییهای جاری در سایه سیاستهای محافظهکارانه در زمینهٔ بدهیهای جاری، خنثی میشود.