{… وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمین}
«و مأمورم که از گردننهندگان باشم.»
که از مأمور شدن حضرت نوح× به مسلمان بودن یاد شده است. آن حضرت میفرمایند: خدای سبحان مرا مامور ساخته تا از تسلیم شدگان در برابر فرمانبرداری و اوامر او باشم به خاطر این که اطمینان دارم بهترین چیزی را که بندگان خدا به دست میآورند، همین است که فرمانبردار و تسلیم خداوند باشند.
باز در آیه ۸۴ همین سوره حضرت موسی× از اسلام خود یاد میکند و خطاب به قومش میفرماید:
{وَ قالَ مُوسى یا قَوْمِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمینَ}
«ای قوم من اگر به خدا ایمان آوردهاید و به حقیقت مسلمان و تسلیم فرمان او هستید بر خدا توکل کنید.»
این که در اینجا به دنبال ذکر ایمان به خدا سخن از تسلیم واسلام به میان آمده، برای آن است که هر دو معنا یعنی تصدیق و انقیاد را به صورت اجتماع بیان فرموده یعنی اگر به راستی به خدا ایمان آوردهاید باید در برابر فرمان او تسلیم شوید.[۱۱۴]
و آیه ۷۸ سوره حج که مسلمان نامیدن پیروان شریعت پیامبر خاتم را نشان میدهد. در این آیه خداوند میفرماید: اسلام همان آیین پدر شما ابراهیم است و من شما را در کتب پیشین و همچنین در این کتاب آسمانی(قرآن) مسلمان نامیدم و مسلمان کسی است که این افتخار را دارد که در برابر همه فرمانهای الهی تسلیم باشد.[۱۱۵]
تا اینجا همه آیاتی که بیان شد به نوعی دین همه پیامبران الهی را اسلام و تسلیم در برابر خدا دانسته است که این خود دلیلی بر اشتراک شرایع الهی میباشد. اما برخی از اندیشمندان با استناد به این آیات و ادلهای دیگر معتقدند: نه تنها دین همه پیامبران الهی اسلام بوده بلکه نام دین آنان نیز به دین اسلام معروف بوده است.ولی پیروان شرایع گذشته، علاوه بر این که کتب و محتوای ادیان خود را تحریف کردهاند، اسامی دین خود را از اسلام به یهودیت و مسیحیت تغییر دادند.[۱۱۶]
اما آیاتی که در آن پیامبران و کتب آسمانی تصدیق کننده شرایع و کتب قبل و بعد از خود دانسته شدهاند، میتواند دلیلی دیگر بر اثبات مدعای ما باشد مانند آیه ۸۱ از سوره آل عمران
{وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَهٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِه …}
«و [یاد کن] هنگامى را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هر گاه به شما کتاب و حکمتى دادم، سپس شما را فرستادهاى آمد که آنچه را با شماست تصدیق کرد، البته به او ایمان بیاورید.»
که از پیمان خداوند از همه پیامبران الهی مبنی بر تصدیق پیامبران بعدی خود یاد کرده است، خود نمونهای زنده از این آیات است که وحدت پیامبران الهی را نشان میدهد.
قرآن کریم در این آیه اشاره به یک اصل کلی میکند و آن این که خداوند با پیامبران پیشین و پیروانشان پیمان بسته است که در برابر پیامبرانی که بعد از آنها میآیند سر تعظیم و تسلیم فرود آورند. میفرماید: و به خاطربیاورید هنگامی را که خداوند پیمان مؤکد از پیامبران و پیروان آنها گرفت که هرگاه کتاب و دانش به شما دادم سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شما است تصدیق میکند و نشانههای او موافق چیزی است که با شماست حتما به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید. در حقیقت همانطور که پیامبران و امتهای بعد موظفند نسبت به پیامبران گذشته و آیین آنها احترام بگذارند و اصول آنها را محترم بشمرند پیامبران و امتهای پیشین نیز نسبت به پیامبران بعد از خود چنین وظیفهای داشتهاند.[۱۱۷]
آیه دیگر در این مورد آیهی ۴۶ مائده است که میفرماید:
{وَ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِعیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراهِ}
«و عیسى پسر مریم را به دنبال آنان [پیامبران دیگر] درآوردیم، در حالى که تورات را که پیش از او بود تصدیق داشت.»
در این آیه حضرت عیسی × تصدیق کننده تورات معرفی شده است. عبارت {وَ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِعیسَى ابْنِ مَرْیَم} کنایه است و منظور از آوردن این تعبیر آن است که بفهماند عیسی بن مریم نیز همان راهی را رفت که انبیای قبل از او رفتند و آن عبارت بود از طریق دعوت به توحید و تسلیم شدن در برابر خدای تعالی. و جمله {مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراه} اشاره است به این که دعوت حضرت عیسی× همان دعوت حضرت موسی× بوده و هیچ جدایی بین آن دو نبوده است.[۱۱۸]
و آیه ۴۸ همین سوره که قرآن کریم را تصدیق کننده همه کتابهای آسمانی پیش از خود معرفی کرده است. در این آیه اشاره به موقعیت قرآن بعد از ذکر کتب پیشین انبیا شده است. خداوند در این آیه میفرماید: ما این کتاب آسمانی را به حق بر تو نازل کردیم در حالی که کتب پیشین یعنی تورات و انجیل و هر کتاب آسمانی دیگر را تصدیق و تایید میکند. او حافظ و نگاهبان دیگر کتب آسمانی است زیرا به صحت و درستی آنها گواهی میدهد. اساسا تمام کتابهای آسمانی در اصول مسائل هماهنگی دارند و هدف واحد یعنی تربیت و تکامل انسان را تعقیب میکنند اگرچه در برخی مسائل فرعی به مقتضای قانون تکامل تدریجی با هم تفاوتهایی دارند و هرآیین تازه مرحله بالاتری را میپیماید و برنامه جامعتری دارد اما ذکر {مُهَیْمِناً عَلَیْه} بعد از ذکر {مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتاب} اشاره به همین حقیقت است یعنی قرآن اصول کتب پیشین را تصدیق و در عین حال برنامه جامعتری پیشنهاد میکند.[۱۱۹]
دسته دیگر از آیات، آیاتی هستند که احکام تشریع شده در اسلام را همان احکام و سنتهای شرایع و کتب گذشته دانستهاند. در این زمینه، نمونههای متعددی را میتوان برشمرد. از آن جمله آیه زیر است.
{وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّهَ أَبیکُمْ إِبْراهیم}[۱۲۰]
«و در راه خدا چنان که حق جهاد [در راه] اوست جهاد کنید، اوست که شما را [براى خود] برگزیده و در دین بر شما سختى قرار نداده است. آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده است] او بود که قبلًا شما را مسلمان نامید.»
قرآن مجید در این آیه سخن از جهاد و تلاش و کوشش جمعی و فردی در کردار و گفتار و اخلاق و نیت را به میان آورده است. اما برای این که تصور نشود این دستور سنگین تنها برای مسلمانان تشریع شده است، جمله {مِلَّهَ أَبیکُمْ إِبْراهیم} را بکار میبرد تا نشان دهد که این تکلیف در آیینهای گذشته همچون آیین حضرت ابراهیم× نیز بوده است.
نمونه دیگر آیه
{ما کانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ}[۱۲۱]
«بر پیامبر در آنچه خدا براى او فرض گردانیده گناهى نیست. [این] سنّت خداست که از دیرباز در میان گذشتگان [معمول] بوده.»است. این آیه یکی از سنتهای الهی را بیان میکند که در آن آمده است: هیچ گونه سختی و حرجی بر پیامبر| در آنچه خدا برای او واجب کرده است نیست آنجا که خداوند فرمانی به او میدهد ملاحظه هیچ امری در برابر آن جایز نیست و بدون هیچ چون و چرا باید به مرحله اجرا درآورد. اصولا رهبران آسمانی هرگز نباید در اجرای فرمانهای الهی گوش به حرف این و آن بدهند و یا ملاحظه جوسازیهای سیاسی و آداب و رسوم غلط حاکم بر محیط را کنند چه بسا آن دستور، برای شکستن همین شرایط نادرست و در هم کوبیدن بدعتهای زشت و ناروا باشد به همین علت است که در جمله بعد میفرماید: این سنت الهی در مورد پیامبر در امم پیشین نیز جاری بوده است.[۱۲۲]
نمونهی دیگر آیات ۶۰ تا ۶۲ سوره احزاب است:
{لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ … * مَلْعُونینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتیلاً * سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدیلاً}
«اگر منافقان و کسانى که در دلهایشان مرضى هست …* از رحمت خدا دور گردیده و هر کجا یافته شوند گرفته و سخت کشته خواهند شد. * [همین] سنّت خدا [جارى بوده] است و در سنّت خدا هرگز تغییرى نخواهى یافت.»
این آیات سنتی دیگر از سنن الهی را که در اقوام پیشین بوده بیان میکند و آن این که هرگاه گروههای خرابکار بیشرمی و توطئه را از حد بگذرانند فرمان حمله عمومی به آنها صادر میشود. در واقع بیان این حکم که یک سنت الهی است و هرگز تغییر و دگرگونی در آن راه ندارد، {سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدیلاً} از یک سو به همه رهروان راه حق دلگرمی و آرامش میبخشد و از سوی دیگر انسجام و وحدت دعوت انبیا و یکپارچگی قوانین تشریع شده برای همه پیروان شرایع الهی را روشن میسازد.
دسته دیگر آیاتی هستند که از برخی فروعات احکام شرایع گذشته، اعم از واجب و مستحب یاد کرده که این فروعات در شریعت اسلام نیز وجود دارد. از آن جمله، آیه
{قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ}[۱۲۳]
«قطعاً براى شما در [پیروى از] ابراهیم و کسانى که با اویند سرمشقى نیکوست: آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه به جاى خدا مىپرستید بیزاریم.»
قرآن کریم در این آیه به دنبال نهی شدیدی که از دوستی با دشمنان خدا کرده سخن از ابراهیم× و برنامه او به عنوان پیشوای بزرگی که مورد احترام همه اقوام بوده به میان میآورد و میفرماید: برای شما در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند اسوه و الگوی خوبی وجود داشت سپس در توضیح این معنا میافزاید: آن روز که به قوم مشرک و بت پرستشان گفتند: ما از شما و آنچه غیر از خدا را میپرستید بیزاریم. ما نه شما را قبول داریم و نه آیین و مذهبتان را، هم از خودتان و هم از بتهای بیارزشتان متنفریم.[۱۲۴]
در واقع این آیه به مفهوم تبری از دشمنان خدا در شرایع گذشته اشاره کرده که این حکم و قانون در شریعت اسلام نیز وجود دارد.
آیه دیگر آیهی
{وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْن …}[۱۲۵]
«و در [تورات] بر آنان مقرّر کردیم که جان در مقابل جان، و چشم در برابر چشم»
است که به حکم قصاص در شرایع پیشین اشاره میکند. در این آیه قسمت دیگری از احکام جنایی و حدود الهی تورات آمده است. خداوند متعال میفرماید: ما در تورات قانون قصاص را مقرر داشتیم که اگر کسی عمدا بیگناهی را به قتل برساند اولیاء مقتول میتوانند قاتل را در مقابل، اعدام نمایند و اگر کسی آسیبی به چشم دیگری برساند او نیز میتواند چشم او را از بین ببرد و در مقابل بریدن بینی جایز است بینی جانی بریده شود و موارد دیگر. بنابراین، حکم قصاص به طور عادلانه و بدون هیچگونه تفاوت از نظر نژاد و طبقه اجتماعی و طایفه و شخصیت اجر ا میگردد و هیچ گونه تبعیضی در آن از این جهات راه ندارد.[۱۲۶] احکام مذکور از احکامی است که اختصاص به بنی اسراییل نداشته و در اسلام هم وجود دارد.
و آیه دیگر آیهی
{وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِل}[۱۲۷]
«و [به سبب] ربا گرفتنشان ـ با آنکه از آن نهى شده بودند ـ و به ناروا مال مردم خوردنشان، و ما براى کافران آنان عذابى دردناک آماده کردهایم.»
است که از حرمت ربا و خوردن اموال دیگران در آن یاد شده است. این آیه که به دنبال بیان علل تحریم طیبات و محدود کردن ستمکاری ظالمین در شریعت حضرت موسی× است، ملت یهود را ملتی رباخوار معرفی میکند. در صورتی که آنها از عمل زشت رباخواری نهی شده بودند اما با این حال اعتنایی به امر خدا نمیکردند و اموال مردم را به ناحق میخوردند. از این رو آنان را مستحق عذاب الهی در دنیا و آخرت میداند.[۱۲۸]
همچنین آیاتی از قبیل
{وَ أَوْصانی بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاه}[۱۲۹]
« و تا زندهام به نماز و زکات سفارش کرده است.»
{وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَج}[۱۳۰]
«و در میان مردم براى [اداى] حج بانگ برآور.»
{یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون}[۱۳۱]
تحقیقات انجام شده درباره : بررسی اشتراک آموزه های شرایع الهی از منظر قرآن- فایل … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین