پهلو تهی کند اجل از تیغ تو ولی از دشمنان دولت تو پر کند شک
ظهیر فاریابی))
تا کشتن همراه بودن نافه با آهو: نشانگر دشمنی و عداوت نافه است با آهو؛ چراکه انگیزه صید آهو دستیابی به نافه آن است.
معنی بیت: ای دل از کاشته و پرورده خود دوری کن زیرا که موجبات نابودی و تباهی ات را فراهم می سازد چنانکه ماده خوشبو(نافه) با وصف پروده آهو بودن ،تا کشتن همراه اوست؛ یعنی، دشمن جانی آهوست و چراکه آهو را به خاطر دست یابی به این ماده خوشبو شکار می کنند.
۱۶- صبح ابد: کنایه از صبح قیامت.
تعویذ: دعایی که برای رفع بلا و دفع چشم زخم به گردن یا بازو افکنند.( فرهنگ فارسی معین)
مفهوم بیت: التفات و توجّه محبوب به عاشق موجب نگهداری، محافظت و پناه محبوب است.
۱۷-« به » در «به نرمی»: بای سببیه.
سخت گیران: آن که بر دیگران سخت می گیرد . باریک بین، دقیق.حریص.بهانه گیر. ( فرهنگ فارسی معین)
خامه مو: قلم نقّاش.
مصرع دوم: با قطع پیکر مو، کسی فاتح خانهی او نخواهد شد.کنایه از بینتیجه بودن سختگیری است.
۱۸- اصطلاح «پای نگارین» باید خاصّ غنی بوده باشد. اشارهایست به سنّت حنا بستن به پا در نزد هندیها که تا به امروز برجای مانده است. و در حقیقت با حنا، پاهای عروس را با طرحهای زیبای گل و بوته، آرایش میدادند. در مصرع بعد، آتشپرستی را به هندوان نسبت میدهد، بعید نیست اشارتی به پارسیان هند(زرتشیان ایرانی تبار هند) داشته باشد. امِا گویا پیش از غنی، دیگر شاعران و نویسندگان، پیوندی میان آتش و هندو یافته بودند:
بل هندویی است برهمن آتش گرفته سر
چون آب ، عیدنامه زردشتی از برش
(خاقانی)
۱۹- خواب بخت: کنایه از نگون بختی.
مفهوم بیت: شکایت و شکوه از بخت ناموافق و اقبال ناسازگار.
۲۰- طالع: (اِ) دراصطلاح احکامیان جزوی از منطقهالبروج که بر افق شرقی است، حین ولادت مولود یا سؤال سائل . برجی که هنگام ولادت یا وقت سؤال چیزی از افق شرقی نمودار باشد، و اثر هر طالع از بروج دوازده گانه در نحوست و سعادت علی حده است . (غیاث اللغات ). || بخت . اقبال . شانس . پیشانی . اختر || یکی از اوتاد اربعه منجّمین . (مفاتیح خوارزمی ). به نقل از ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۱۹۳۰)
سستی طالع: نگون بختی، واژگونی بخت.
بازار شکستن: کنایه از رونق و رواج انداختن.( دهخدا)
همّت مردانه می خواهد گذشتن از جهان یوسفی باید که بازار زلیخـــــــا بشکند
صائب))
سودا: مونث اسود ، یکی از اخلاط چهارگانه که جای آن در طحال است، وسواس، مالیخولیا، هوی و هوس، عشق. ( فرهنگ فارسی معین)
۲۱- صورتی دادن: نقاشی کردن.فارسی زبان ها لفظ صورت را برای چهره شخص به کار می برند.(شارح)
پری رو: آن که چهره اش به زیبایی چهره پریان است، زیبا، خوب روی.
معنی بیت: نقاشی کشیدن از چهره محبوب غیرممکن است ،چراکه به تصویر کشیدن چهره محبوب زیبا رو تنها با قلمی که از بال سیمرغ ساخته شده باشد مقدور است و از آنجا که دست یافتن به بال سیمرغ محال است بنابراین نقاشی کردن از چهره معشوق امکان پذیر نیست.
۲۲- موشکافان: در این بیت منظور شاعرانند به اعتبار داشتن مضامین باریک.
۲۳- کم ظرف: بی حوصله، بی طاقت . بی گنجایش. ( فرهنگ فارسی معین)
می: استعاره مصرّحه از نغمه.
معنی بیت: بی حوصلگان دل به آواز می دهند و سرودن آواز را ساده می پندارند، در حالی که نمی دانند شراب آواز و سرود آنچنان پرقدرت و تاثیرگذاراست که پهلو را مثل نی سوراخ می کند.
۲۴- معنی بیت: تا از تیر تو خود را محافظت کردم از خجالت و شرم نمی توانم سرم را در میان افراد کشته شده بلند کنم مانند کمان که وقتی از تیر فاصله می گیرد شرمنده می شود.
۲۵- نقل برداشتن از روی نسخه ای : رو نوشت کردن ، بیان سخن و مطلبی از روی آن ، محاکات کردن و مشابه شدن با آن.
صفحه: رویه و سطح چیزی. ورق.چهره، صورت. (فرهنگ فارسی معین)
۲۶- سینه چاک: کنایه از عاشق دلسوخته . (آنندراج ). دلسوخته . (فرهنگ فارسی معین):
حسنش از خط عالمی زیر و زبر دارد هنوز سینه چاکان چون قلم در هر گذر دارد هنوز
صائب) )
مفهوم بیت: بیانگر نالانی شاعر از عریانی به سبب فقر.
معنی بیت: با پوشاندن پیراهن بر تن او می توان چاک سینه اش را پوشاند و رنج و اندوه او را بر طرف ساخت.
۲۷- یک رنگ: یکسان، یک رنگ: یک طور. رنگ اینجا به معنی قید آمده است و در جاهای دیگر، به عنوان ادات تشبیه و معادل شبیه و مانند است.
تفاوت: دور شدن دو چیز از همدیگر، فرق و اختلاف دائمی داشتن. ( فرهنگ فارسی معین)
۲۸- آرایه ادبی پر بسامد اسلوب معادله در این نیز بیت مشهود است.
۲۹- بار: به صورت پسوند در آخر برخی واژه ها معنای ساحل ، کنار و انبوهی می دهد مانند، جویبار،زنگبار. ( فرهنگ فارسی معین)